گلی از بوستان خدا

سیدمهدی حجتی‏

نسخه متنی -صفحه : 618/ 454
نمايش فراداده

«نقشه ابراهيم براى بتها»

يكى از پيروان نوح، ابراهيم بود.

اى رسول ما بياد بياور زمانى را كه ابراهيم با قلب سليم به پيشگاه پروردگارش آمد.

در آن هنگام كه به پدر و قومش گفت: اينها چه چيز است كه مى‏پرستيد؟ آيا غير از خدا به سراغ اين معبودان دروغين مى‏رويد؟ شما درباره پروردگار عالميان چه گمان مى‏بريد؟ سپس نگاهى به ستارگان افكند و به قومش گفت: من بيمارم و نمى‏توانم همراه شما در جشن شركت كنم.

آنها از او روى برتافته و به او پشت كردند و به سرعت دور شدند.

پس از رفتن آنها، ابراهيم وارد بتخانه شد و مخفيانه نگاهى به معبودان آنها كرد و از روى تمسخر گفت: چرا از اين غذاها كه نذر شما كرده‏اند نمى‏خوريد؟ اصلا چرا سخن نمى‏گوئيد؟ سپس با دست راست و با نيروئى هر چه تمامتر ضربه‏اى محكم بر پيكر آنها فرود آورد و همه را جز بت بزرگ درهم شكست.

قوم او پس از اطلاع با سرعت به نزد وى آمدند.

ابراهيم به آنها گفت: آيا چيزى را مى‏پرستيد كه با دست خود مى‏تراشيد؟ با اينكه خداوند هم شما را آفريده و هم بتهائى را كه مى‏سازيد آنها گفتند: بناى بلندى براى او بسازيد و او را در جهنمى از آتش بيفكنيد.

آنها طرح و نقشه‏اى براى نابودى ابراهيم كشيده بودند ولى ما آنها را پست و مغلوب ساختيم.

ابراهيم از اين مهلكه جان سالم بدر برد و گفت: من به سوى پروردگارم مى‏روم او مرا هدايت خواهد كرد.

پس از آن گفت: پروردگارا به من فرزندى صالح ببخش.

ما ابراهيم را به نوجوانى بردبار و پر استقامت بشارت داديم‏ و هنگامى كه فرزندش به سن بلوغ رسيد به او گفت: فرزندم من در خواب ديده‏ام كه بايد تو را در راه خدا ذبح كنم. بنگر نظر تو چيست؟ گفت: پدرم هر چه دستور دارى اجرا كن به خواست خدا مرا از صابران خواهى يافت. (الى 102)