صفحه ى 506
پادشاهى بازگيرى هر كه را خواهى گرامى دارى، و هر كه را خواهى خوار كنى نيكى به دست تو است و تو بر هر چيز توانايى.»
ولى پرسش اين است: خدا به چه كس ملك عطا مى كند؟ آيا به هر كسى است كه از خواب برخيزد و به راه افتد؟ يا هر كس كه برآوردن آرزوها و خوابهاى طلايى خويش را از خدا مى خواهد؟ البتّه نه. خداوند متعال سنتهايى در طبيعت قرار داده و افراد بشر را، جدا از برنامه هايى كه به ميانجيگرى پيامبران براى ايشان فرستاده، از طريق عقلهاشان به آن سنتها واقف كرده است. و شكى در آن نيست كه شايسته ترين اين سنتها تمسك به رهبريهاى رسالتى است كه قرآن پس از اين درباره آنها سخن مى گويد.
[27] تنها زندگى اجتماعى به دست خدا نيست، بلكه طبيعت نيز چنين است. و آن كس كه طبيعت در دست او است، به راهبرى زندگى اجتماعى شايسته تر است، پس خدا است كه به او بايد رو كنيم و بگوييم:
«تُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهارِ وَ تُولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيْلِ وَ تُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَ تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ- شب را در روز درآورى و روز را در شب درآورى، و زنده را از مرده بيرون آورى و مرده را از زنده، و هر كه را خواهى بيحساب روزى دهى.»
حتى روزى كه از پى هم درآمدن شب و روز بهره آدمى مى شود، از خدا است و آن را به كسانى مى دهد كه از راهنماييها و سنتهاى او كه در طبيعت نشانده و از طريق عقلها و فرستاده وحى كرده است، پيروى كنند.
[28] اكنون كه ملك و فرمانروايى به دست خدا است، چرا مسلمان بايد آن را براى كافران بخواهد؟!