صفحه ى 560
ژرفناى قلوبشان داخل نمى كنند. كتاب را همچون مجموعه اى از حروف مى دانند كه آن را با پاره حلوايى در معرض معامله مى آورند و از آن هر چه را بخواهند، بر حسب اوضاع و احوال گوناگون، مى سازند و به مصلحت خود ارائه مى دهند.
[79] دروغ بزرگ اين خيانتكاران- از مردان تحريف كار دينى و علمى- پرستش عيسى و او را خدايى جز يگانه گرفتن است، و همانند آن است پرستش ديگر انبيا و اوليا و بزرگان، و هدف پليد در پشت اين دروغ آن بوده است كه:
اولا: تعصب دينى را برانگيزند و آن را پيوسته زنده نگاه دارند تا دست كم، ترسايان بر اثر آگاه شدن از مذهب تازه اسلام به دين اسلام در نيايند، يا پيروان يك مذهب به تحقيق درباره مذهبى ديگر نپردازند، يا افراد حزبى به حزب ديگر نپيوندند.
ثانيا: به خودشان گونه اى از قداست دروغين و باطل ببخشند: اگر عيسى بتواند خدا شود، در آن صورت كشيشان هم مى توانند پيامبران يا نيمه خدايان باشند.
پرستش اشخاص درست در طرف مخالف پرستش خدا قرار مى گيرد، و تجمع پيرامون محور اشخاص متناقض با تجمع در پيرامون حق است و اين خائنان خواهان آنند كه بشر را از حق و از خدا هر دو دور نگاه دارند.
آنان فردپرستى را در ميان مردم رايج مى كنند كه پروردگار ما درباره آن مى گويد:
«ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ- آدمى را نرسد كه خدا به او و كتاب و حكمت و پيامبرى بخشد.»
همچون عيسى كه هر چه در نزد او بود از خدا بود، و همچون فردى از مردم بود و خدا او را به مرتبه حكم و نبوت بالا برد، «ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِباداً لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ- و آن گاه به مردم بگويد:
به جاى بنده خدا بودن بندگان من باشيد.»
چنين چيزى ممكن نيست: نخست بدان سبب كه او پيش از ديگران مى داند كه آنچه دارد همه از جانب خدا است و از همين روى كارى نمى كند كه