صفحه ى 567
است و لذا خدا ايمان او را نمى پذيرد، چرا كه او در واقع ايمان مطلق به خدا و حاكميت مطلق او بر جهان ندارد.
در اين درس آيات به بحث قضيه ارتداد از اين لحاظ مى پردازد، و پس از گفتن اين كه خدا مرتدان را از آن روى هدايت نمى كند كه به عمد كفر را پس از ايمان پذيرفته اند، و خدا كسى را مجبور به ايمان نمى كند، مى گويد كه اينان در نزد خدا ملعونند، و از ارزشهاى خدا به دورند، و ملائكه ايشان را لعنت مى كنند، پس از سنتهاى زندگى به دورند، و در نزد مردمان ملعونند و بدين گونه از همگان دورند.
سپس مرتدان (- از دين برگشتگان) را به سه دسته تقسيم مى كند:
الف: آنكه توبه كرده و به اصلاح فساد خود پرداخته است.
ب: آنكه بر كفر خود افزوده و جز در هنگام مرگ توبه نمى كند.
ج: آنكه توبه نمى كند و مرگ او فرامى رسد.
و بيان مى كند كه تنها توبه دسته اول پذيرفته مى شود، و توبه دو دسته ديگر پذيرفته نيست.
و ارتداد (برگشتن از دين)، عموما، حاصلى از بهره بردارى از زندگى دنيا است، و بر انسان واجب است كه در برابر فريبندگى دنيا ايستادگى كند، و آنچه را كه دوست مى دارد در راه خدا انفاق كند تا خدا او را دوست بدارد.
[86] آن كس كه از نادانى به رسالت كافر مى شود، سپس بر خود و ديگران ستم روا نمى دارد، عاقبت او به خير پايان مى پذيرد، ولى آن كس كه پس از ايمان قلبى به كفر بازمى گردد، و سپس با شهادت علنى ايمان خود را شكار مى سازد، و به اين همه عقلا متقاعد مى شود، و سپس به خاطر مصلحت شخصى به كفر بازمى گردد، به خير دست نمى يابد و خدا او را هدايت نمى كند، چرا؟
به آن دليل كه ظالم است و چگونه؟ كسى كه پس از ايمان آوردن كافر مى شود، كفر او از يك ارزش شخصى يا نژادى يا شبيه به اينها سرچشمه گرفته، و