صفحه ى 569
دور مى مانند، و دلهاشان حالت سنگ پيدا مى كند و هرگز به ذكر خدا خاشع نمى شود.
و جزاى سوم: اين است كه از نيروهاى كار كننده در جهان (كه فرشتگان بر آنها گماشته اند)، همچون نتيجه اى طبيعى از گمراهى ايشان از حقايق و ارزشهاى والا دور مى مانند.
از سنتهاى خدا در زندگى آدمى آن گاه مى تواند بهره بردارى كند كه آنها را خوب بشناسد، و هدفهايى عالى داشته باشد كه بخواهد به آنها از راه اين سنتها تحقق بخشد، در صورتى كه اينان سنتها را نمى شناسند و هدفهاى عالى كه از ارزشها ساخته شده باشد در اختيار ندارند، و به عبارت ديگر رسالتى در زندگى ندارند، و زندگى در برابر كسى كه در آن رسالتى ندارد از خضوع خوددارى مى كند.
اما جزاى چهارم كه نتيجه اى است از آنچه پيشتر گفته شد، چنين است:
دور شدن از مردم، بدان سبب كه آنان از پيرامون كسى كه هدايت و روحانيت و قدرت بهره بردارى از زندگى ندارد، پراكنده مى شوند، و دليلى براى روى كردن به او نمى بينند.
بايد ژرفاى آن نوميدى را كه نصيب اين خيانتكاران مى شود، پيش خود تصور كنيم: آنان به رسالت خدا براى آن خيانت كردند كه خرسندى مردم را جلب كنند، و در نتيجه هر دو را از دست دادند، و زيان آشكار و بزرگ (الخسران المبين) همين است.
و قرآن دورى را به لفظ (لعنة) بيان كرده است كه به معنى طرد و دور رانده شدن به خوارى و كوچكى است كه با حالت كيفر ديدن تناسب دارد.
«أُولئِكَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ- كيفر اينان آن است كه لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر ايشان باشد.»
[88] و اين لعنت در دنيا آغاز مى شود ولى تا آخرت استمرار پيدا مى كند، و در آنجا به صورت عذابى دردناك درمى آيد كه هرگز سبك نمى شود.
«خالِدِينَ فِيها لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ- جاودانه در