حتى اعصابشان بر انگيخته مىشود گويى براى درگيرى و جنگ آماده مىشوند و نزديك باشد كه دست خود را بر روى آنان كه اين آيات را بر آنها مىخوانند بلند كنند، بى آن كه به محتوا و مفهوم آيات توجّهى كنند و بدانند كه تلاوت كنندگان آيات جز مبلّغان و رسانندگان پيام نيستند و اگر سخن حق تلخ باشد از آن روست كه تهديد و هشدارى به مجازات واقعى است، و خود آن مجازات و عذاب، يعنى آتشى كه خدا آن را به كافران وعده داده است بسى سوزانتر و بدانجامتر است.
به مناسبت گفت و گو از بتهايى كه بجاى خدا پرستيده مىشوند، خدا به نبرد با بتهاى بشرى مىپردازد و رشته سخن متوجّه آنها مىشود كه در توان و امكانشان نيست يك مگس را بيافرينند، حتى اگر تمام نيروهاى عظيم امروز مثلا امريكا و روسيّه و اروپا و ژاپن و وابستگانشان گرد آيند، راهى بر اين كار نمىيابند.
آنها از آفريدن حشرهاى كوچك چون مگس عاجزند، و اگر همين مگس كوچك چيزى از آنها بربايد خود عاجزتر از آنند كه آن را از مگس با وجود ضعف و ناتوانى آن حشره كوچك بازستانند. «طالب و مطلوب هر دو ضعيفند و ناتوان» در اين صورت گردنكشى و طاغوت بازى براى چه؟ و پرستش اين چنين ضعيفان عاجز و ناتوان از بهر چيست؟
[67] «لِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَكاً هُمْ ناسِكُوهُ- براى هر امّتى آيينى نهاديم تا بر آن آيين باشند ...»
مفسّران ياد آور شدهاند كه: هر امتى را مناسك و مراسم و شرايطى است خاصّ خود كه با امّتى ديگر تفاوت دارد، و اين تفاوتها دليل بر اختلاف و تفاوت قانونگذار و واضع شريعت نيست يا نشان از اختلاف شريعت اسلامى كه همه انبياء بر آن اساس آمدهاند با ديگر شريعتها ندارد، نهايت امر اين كه خداوند شريعت نوح را وحى كرد و سپس آن شريعت را با شريعت ابراهيم نسخ فرمود، آن