تفسیر هدایت

سیدمحمدتقی مدرسی

جلد 8 -صفحه : 483/ 357
نمايش فراداده

اجازه دهد، در صورتى كه بداند ديگران براى انجام آن كار همگانى كافى هستند، و با وجود اين فرماندهى براى او طلب آمرزش مى‏كند، زيرا اجازه خواستن آن شخص در چنان موقعيّتى نوعى گناه است، زيرا او از مسئوليّت اجتماعى مى‏گريزد.

پس از اين، قرآن تأكيد مى‏كند بر ضرورت تفاوت و تميز دادن پيامبر از ديگران به عنوان فرمانده و ابلاغ كننده رسالت كه او را شخصيّتى داراى تأثيرى فعّال در صدور و واجب ساختن فرمانها و آموزشها مى‏سازد و آنان را كه از فرمانهاى او سرپيچى كنند به شدّت از گرفتار شدن به فتنه بر حذر مى‏دارد، كه بارزترين نوع اين فتنه‏ها همانا تسلّط گردنكشان يا عذاب درد آور در آخرت است.

آن گاه پروردگار ما را از ذات متعال خود پرهيز مى‏دهد، مگر نه اين كه آنچه در آسمانها و زمين وجود دارد از آن اوست و او بدانچه ما بر آنيم از خير يا شرّ آگاه است؟ و هنگامى كه نزد او باز گرديم تمام كارهاى ما را به ما خبر مى‏دهد، و بر هر چيزى داناست، پس بهانه و توجيه و دورويى و نيرنگ ذاتى براى چيست؟

شرح آيات

[62] اسلام مى‏خواهد كه اجتماعش اجتماعى همكار و متكامل و يگانه باشد، و فرماندهى همان رابط اجتماعى است كه جامعه را از فروپاشى و پراكندگى مصون مى‏دارد. و در همين نكته است كه اهميّت وحدت و نشكستن ستون فقرات جامعه نهفته است. پس براى فرد جايز نيست كه به نظرى پابند شود كه او را از مسير عمومى امّت جدا سازد، و اين همان مقياس درست ميزان وابستگى فرد مسلمان به جامعه اسلامى و پيوستگى حقيقى اوست.

اما افرادى كه براى خود برنامه‏هايى مى‏ريزند، و آن را بر اجتماع فرض و واجب مى‏سازند، خواه فرماندهى آن را بخواهد يا از آن امتناع كند، ممكن نيست كه بدان اجتماع پيوسته باشند، و اينان همان منافقان در منطق قرآن كريمند.

از اين رو مى‏بينيم تعبير قرآنى مى‏گويد: «إنّما المؤمنون- همانا مؤمنان» براى تأكيد بر اين كه تنها ايشانند كه به جامعه ايمان پيوسته‏اند، اما