تفسیر هدایت

سیدمحمدتقی مدرسی

جلد 10 -صفحه : 391/ 13
نمايش فراداده

يا بعد از آن. بعضى آن را به عاقبت در اين جهان تفسير كرده‏اند در حالى كه اين واژه بيشتر به آنچه مربوط به آن جهان است اطلاق مى‏شود.

[8] «أَ وَ لَمْ يَتَفَكَّرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ ما خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما إِلَّا بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّى- آيا نمى‏انديشند كه خدا آسمان و زمين را و هر چه ميان آنهاست جز به حق و تا مدتى محدود نيافريده است».

اولا: خداى تعالى جهان را به حكمت و براى هدفى معين آفريده است انسان نيز چنين است. پس هدف از خلقت انسان چيست؟ هدف چيزى جز رستاخيز بعد از مرگ نيست.

ثانيا: اين آيه دلالت دارد كه جهان را پايانى است و چون زمانش در رسد فنا خواهد شد.

در حديث قدسى آمده است:

«اى فرزند آدم! تو خود روزگار هستى، چون روزى بگذرد از تو هم چيزى كم شده است».

نگاه جامد و بى‏تفاوت به موجودات سبب خطاهاى بسيار شود. هر كس حساب خود را با روزگار صافى نكند نه تنها در زندگى‏اش رستگار نمى‏شود و به تنبلى و تن‏پرورى خوگر خواهد شد بلكه چنين كسى به حقيقت دنيا كه اجل جزء مهمى از آن است نيز بى‏توجه مى‏ماند.

از سوى ديگر حق كه به معنى همه سنتهاى الهى است اساس موجودات است. پس هيچ چيزى نيست مگر آن كه نظام‏هاى الهى مسير آن را محدود مى‏كند.

چون انسان در اين دو حقيقت بنگرد: يعنى حق و اجل به ايمان به رستاخيز و نشور راه مى‏يابد، زيرا در مى‏يابد كه اساسى كه آفرينش بر آن آفريده شده ذات اوست، يعنى اساسى كه انسان بدان آفريده شده.

«وَ إِنَّ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ لَكافِرُونَ- و بسيارى از مردم به ديدار پروردگارشان ايمان ندارند.»

[9] «أَ وَ لَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ