شايد از اين گفته خداى تعالى كه گويد:
«فَاهْدُوهُمْ- آنها را راه بنماييد» دريابيم كه كسانى كه ذكرشان پيش از اين گذشت، در آخرت از لحاظ جسمى نابينا به دوزخ رانده مىشوند و اين نابينايى جسمى تبلور و نمايشى از نابينايى و فقدان بصيرتى است معنوى كه خود در دنيا براى خويشتن برگزيده بودند. و در اين باره گفته خداى تعالى چنين است كه:
«وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبِيلًا- و هر كه در اين دنيا نابينا باشد، در آخرت نيز نابينا و گمراهتر است». «5»
پس در اين صورت نياز دارند كه كسى آنها را به راه دوزخ راهنمايى كند و آنها را به جايى بكشاند كه سرنوشتشان مقرر داشته است.
[24] ولى آيا همه چيز پايان مىيابد؟
هرگز ... بلكه آنها را براى حسابرسى نگه مىدارند، و حساب بارزترين جلوهنماييهاى عدالت الهى و مسئوليّت بشرى است. آن گاه از يك طرف نافرمانان وارد دوزخ مىشوند در حالى كه به عدالت خدا قانع شدهاند و اين سرنوشتى است كه به عنوان نتيجه عملشان حاصل آمده نه نتيجه ظلم، و از طرف ديگر نسبت به مسئوليّتى كه در دنيا آن را انكار كردهاند به علم يقين مىرسند.
«وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ- و نگهداريدشان! بايد بازخواست شوند.»
درباره انديشهها، و گفتهها، و كارهايشان، و پيش از تمام اينها درباره امامشان و خط دينى و سياسى، كلّى آنها.
[25] نخستين سؤالى كه متوجّه آنهاست اين است:
«ما لَكُمْ لا تَناصَرُونَ- چرا يكديگر را يارى نمىكنيد؟»
عادت آدمى در دنيا اين است كه به ستم و عموم خطاها به پشتگرمى بر ديگران مبادرت مىكند. پاسبانى كه مجاهدان را به زندان مىافكند به سرگروهبان خود تكيه مىكند، و اين يك به نوبه خود به رئيس شهربانى اتّكاء دارد، و همچنين يكى پس از ديگرى به سلسله مراتب، و اين همه يك جا چيزى واحد را تشكيل مىدهد كه سازمان امنيّت يا حزب حاكم خوانده مىشود كه افراد آن در ستمگرى به يكديگر تكيه مىكنند.
5- الاسراء/ 72