تفسیر هدایت

سیدمحمدتقی مدرسی

جلد 11 -صفحه : 534/ 230
نمايش فراداده

وقتى خدا در درسهاى گذشته ما را يادآور بندگان مخلص خود شد كه بدون حسابرسى وارد بهشت مى‏شوند، نياز به مثالهايى تاريخى داشتيم كه ما را به صفات و خطّ و راه آنان بدين قلّه سرفراز كاملا آگاه و محيط سازد. پس چه بسا ما خود را از آن مخلصان پنداريم، يا در دل خود چنان آرزو كنيم. امّا قرآن راه آرزومندى را مى‏برد، آن گاه كه مثالهايى از زندگى پيامبران بزرگ چون نوح و ابراهيم و اسحاق و يعقوب- عليهم السّلام- مى‏زند و موضعگيريهاى ربّانى ايشان را در ستيزه با بت و طاغوت بيان مى‏كند، به ما مى‏گويد: كسى كه با بت درونى نمى‏ستيزد و هواى نفس خود را بر خاك نمى‏افكند، نمى‏تواند با طاغوتها بستيزد و آنها را بر خاك افكند. از آن جا كه اين سوره، در بخشى از خود، بيمارى استكبار و بزرگ خويشتنى يعنى مرضى را بررسى مى‏كند كه مبتلاى بدان به دروغ و تزوير خود را فراتر از حق مى‏شمارد، و توضيح مى‏دهد كه اين بيمارى چگونه انسان را به دوزخ مى‏كشاند- در برابر استكبار و بزرگ خويشتنى- صفت احسان را نيز توضيح مى‏دهد.

پس در حالى كه اوّلى زياده‏روى در خويشتن دوستى و خودپرستى و چرخيدن بر آن محور است، دوّمى به معنى دست شستن از آن و هر چيزى است كه انسان در تملّك دارد از توانيها و قدرتها در راه حق و مردم. در واقع احسان برون شدن فرد از خويشتن خويش و درون رفتن او به عرصه اجتماع است، و همان گونه كه استكبار و بزرگ خويشتنى انسان را به دوزخ مى‏برد، و مايه نفرين و لعنت نسلها قرار مى‏دهد، بيگمان احسان و نكوكارى به ديگران صاحب خود را وارد بهشت مى‏كند، و ياد نيكوى او را جاودانى مى‏سازد و ستودن او را بر زبان مردم در هر كران و زمان جارى مى‏كند. قرآن در اين درس تأكيد مى‏كند كه نيكوكار در دنيا و آخرت تنها از جانب خدا پاداش نمى‏يابد، بلكه ستودن و سپاسگزارى از او چون بوى خوش ميان مردم پراكنده مى‏شود، و پروردگار ما اين حقيقت در بيش از دو آيه در مورد پيامبر خود ابراهيم (ع) تأكيد كرده و اين امر بر اهميّت نقش احسان در رسالت پيامبران و نبوّت ايشان (ع) دلالت دارد.