تفسیر هدایت

سیدمحمدتقی مدرسی

جلد 11 -صفحه : 534/ 403
نمايش فراداده

«قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ- بگو من از شما مزدى بر اين نمى‏طلبم،» بلكه آنها را به حق دعوت مى‏كنم، و اين اعلان شخصيّت پيامبر را منعكس مى‏سازد كه به صدق او گواهى مى‏دهد، هم چنان كه التزامى ادبى در برابر مردم به مطالبه نكردن مزد شمرده مى‏شود. آن گاه بدو امر مى‏كند كه بارزترين صفات نيكوى خود را بيان كند و گويد:

«وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ- و از آنان نيستم كه به دروغ چيزى بر خود مى‏بندند.»

و چرا صاحب حق كه حامل پيام و رسالتى براى مردم است كه با سرشت و فطرتشان سازگار است و عقلشان آن را تأييد مى‏كند، به دروغ چيزى بر خود بندد؟

رسالتى كه تمام سنّتها و قوانين زندگى تأييد مى‏كند كه رسالت پروردگار جهانيان است. بلى. آن كه نياز به تكلّف و به خود بستن چيزى را دارد همان صاحب باطل است، زيرا چيزى كه مى‏آورد جز مستثنياتى نيست كه آنچه در زندگى وجود دارد آن را رد مى‏كند، و نفوس به سرشت خود از پذيرفتنش خوددارى مى‏ورزند، و براى آن كه مردم را بفريبد ناگزير است به تكلّف پردازد و چيزها بر خود ببندد، و به روشهاى پيچ در پيچ متوسّل شود. به عنوان مثال اين وضع، شخص دروغگوست، زيرا او كه مى‏خواهد از چيزى غير واقعى سخن گويد كه مردم آن را باور نمى‏كنند، ناچار مى‏شود سخنش را به آرايشهاى كلام بيارايد، و با سوگندهاى پى در پى تقويت كند، امّا راستگو در سخن خود بسيار واضح و در نفس خود مطمئن و آسوده خاطر است.

زندگى پيامبر گواه هماهنگى او با حقايق با سرشتى پاك، و صراحتى رسا، و بينشى نافذ است، وى امر پروردگارش را به شتاب نمى‏خواهد، و حكمى را كه خدا بيانى قرآنى بر آن نفرستاده بر خود نمى‏بندد و جعل نمى‏كند، و خدا را بر چيزى كه مردم هنوز به سطح ادراكش نرسيده‏اند مجبور نمى‏كند، و حق و تسلّط كسى را از او نمى‏ربايد، و بى‏تابى نمى‏كند، و نمى‏هراسد، و انحصار طلبى نمى‏ورزد، و ظاهرسازى نمى‏كند، و غلّ و غش به كار نمى‏برد، و جز حق آشكار و رأى روشن و واضح را نمى‏طلبد.