تفسیر هدایت

سیدمحمدتقی مدرسی

جلد 11 -صفحه : 534/ 482
نمايش فراداده

آن نفسى را كه نمرده است خدا هنگام خواب جانش را مى‏گيرد، «فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضى‏ عَلَيْهَا الْمَوْتَ- جانهايى را كه حكم مرگ بر آنها رانده شده نگه مى‏دارد،» و نمى‏گذارد به كالبد برگردد، و شايد اين آيه اشاره بدان مى‏كند كه نفس مشتاق كالبد است و مى‏خواهد بدان برگردد، ولى خدا آن را سخت نگه مى‏دارد.

«وَ يُرْسِلُ الْأُخْرى‏ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى- و ديگرى را تا زمانى كه معيّن است باز مى‏فرستد،» امّا نفسى را كه نمرده بلكه خوابيده است، خداى تعالى مى‏گيرد و سپس براى مدّتى معيّن كه همان رسيدن اجلش باشد به صاحب خود باز مى‏گردد. و چون اجل برسد آن را سلب مى‏كند بدون آن كه تا رستاخيز بازگشتى داشته باشد.

پس اين روح كدام است؟

آيا تمام روح است؟

يا پرتوى از آن؟

يا چيزى ديگر؟

در واقع مسائل روح هنوز هم چنان از فهمهاى ما به دور است. و اين آيه به روشنى به مرگ و طبيعت آن اشاره مى‏كند، ما نمرده‏ايم و كسى هم كه مرده است نزد ما بازنگشته است تا ما را از واقعيّت اين امر خبر دهد، ولى ما مى‏خوابيم و وقتى پروردگار به ما خبر مى‏دهد كه مرگ مثل خواب است مى‏توانيم از خلال آن به طور نسبى مرگ را بشناسيم.

لقمان از اين انديشه حكمتى را استنباط مى‏كند و وقتى درباره مرگ به پسرش اندرز مى‏دهد به او مى‏گويد:

«اى پسر من، اگر درباره مرگ شكّى دارى، خواب را از خود بازدار، و هرگز نمى‏توانى چنين كنى، و اگر درباره رستاخيز شك دارى بيدار شدن را از خود بازدار، و هرگز نمى‏توانى چنين كنى، پس اگر در اين امر بينديشى خواهى دانست كه نفس تو در دست ديگرى است، و همانا خوابيدن به منزله مردن است و بيدار شدن به منزله رستاخيز پس از مرگ». «50»

50- بحار الانوار، ج 13، ص 417.