هنگامى كه خدا خود را در پايان اين آيه توصيف مىكند كه همانا او «الْغَفُورُ الرَّحِيمُ- آمرزنده مهربان» است.
در اين جا بگذاريد اين روايت درباره رحمت خدا را بخوانيم تا اطمينان و اميد ما به آمرزش خداى تعالى افزونى گيرد.
در كتاب نور الثقلين آمده است:
معاذ بن جبل گريان بر پيامبر خدا (ص) وارد شد و سلام كرد، حضرتش سلام او را پاسخ داد و سپس گفت:
اى معاذ، چه چيز تو را مىگرياند؟
گفت: اى پيامبر خدا، بر در جوانى است با پيكرى شاداب، خوشرنگ و رو، نيكو صورت كه با وجود جوانى همچون پير زنى پسر مرده بر مرگ پسرش مىگريد و مىخواهد به خدمت حضرتت بيايد.
پيامبر (ص) گفت: اى معاذ، آن جوان را نزد من وارد كن، پس او را نزد آن حضرت آورد، پسر سلام گفت.
و پيامبر (ص) سلامش را پاسخ داد و سپس گفت:
اى جوان چه چيز گريانت داشته است؟
گفت: چگونه نگريم كه گناهانى مرتكب شدهام كه اگر خداى عزّ و جلّ به خاطر پارهاى از آنها مرا بگيرد به آتش دوزخ خواهد افكند، و جز اين ببينم كه او مرا بدان گناهان خواهد گرفت و هرگز مرا نمىآمرزد.
پيامبر خدا (ص) گفت: آيا چيزى را شريك خدا آوردهاى؟
گفت: پناه مىبرم به خدا كه چيزى را براى پروردگارم شريك آورده باشم، گفت:
آيا كسى را كه خدا ريختن خونش را حرام داشته كشتهاى؟
گفت: نه.
آن گاه پيامبر (ص) گفت: خدا گناهانت را گرچه مانند كوههاى استوار باشند، مىآمرزد.
جوان گفت: به راستى كه آنها از كوههاى استوار نيز بزرگترند.
پيامبر (ص) گفت: خدا گناهانت را گرچه مانند زمينهاى هفتگانه و درياها و ريگها و درختان آنها و آفريدگانى كه در آنها هستند باشند، مىآمرزد.
گفت: به راستى كه آنها از زمينهاى هفتگانه و درياها و درختان آنها و آفريدگانى كه در آنها هستند، بزرگترند.
پس پيامبر (ص) گفت: خدا گناهانت را مىآمرزد، گرچه مانند آسمانها و ستارگان آنها و همتاى عرش و كرسى باشند.
گفت: به راستى كه از آنها بزرگترند.