تفسیر هدایت

سیدمحمدتقی مدرسی

جلد 15 -صفحه : 455/ 111
نمايش فراداده

كه شناخت ما از طريق دلايل به اين حقيقت كه كتاب از جانب خداست ما را ملزم مى‏سازد كه بدان عمل كنيم و مفادّش را به اجرا درآوريم.

«وَ الْمِيزانَ- و ترازو را.»

وسيله‏اى كه به مدد آن مضمونهاى خارجى كتاب را مى‏شناسيم و داورى و قضاوت در دادخواهيها و محاكمه‏ها عهده‏دار آن است.

پرسش اين است: ترازو كدام است؟ آيا همان عقل است؟ يا امام عادل؟

يا اين سنجه‏ها و مقياسهايى كه مردم چيزهاى خود را با آنها مى‏كشند و برمى‏سنجند؟

به نظر مى‏رسد ترازو (يا ميزان) اساساً همان وسيله سنجشى باشد كه ما به مدد آن مطابق ساختن حكم را با واقعيّت خارجى مى‏شناسيم و تشخيص مى‏دهيم، و اين تطبيق كامل نمى‏شود مگر با عقل و امام و مقياس درست. و اين چگونه است؟

اوّلا: قرآن نيامده است كه نقش عقل را بزدايد و باطل كند، بلكه براى آن آمده است تا اندوخته‏هاى آن با اجتهاد در فهم حقايق و احكام و راه تطبيقش بيرون كشيده شود و وظيفه و نقش حسّاس و مهم خود را در زندگى بشريّت ايفا كند.

ثانياً: قرآن آنجا كه تسليم به رهبرى شرعى در حدود ارزشهاى كتاب واجب مى‏آيد به جاى امام (سلطه عادل) نيامده است، پس نقش و وظيفه امام مكمّل نقش رسالت است. از اين رو پيامبر خدا (ص) گفت: «همانا من در ميان شما دو چيز گرانقدر باقى گذاشتم، تا وقتى بدان دو توسّل جوييد پس از من گمراه نخواهيد شد، يكى از آن دو از ديگرى بزرگتر است: كتاب خدا، كه ريسمانى است كشيده شده از آسمان به زمين، و عترت من، اهل بيتم. هان! كه اين دو هرگز از يكديگر جدا نمى‏شوند تا به حوض (كوثر) درآيند» «143» و تمام فرقه‏هاى مسلمان بر اين روايت اتفاق دارند، همراه با حكم عقل بر ضرورت آن. امّا گفته خوارج كه:

«كتاب خدا ما را كافى است» بيگمان باطل است، به شهادت قرآن، و شهادت‏

143- بحار الانوار، ج 23، ص 106، كنز العمال، ج 1، ص 172، و (18) جايى ديگر.