تفسیر هدایت

سیدمحمدتقی مدرسی

جلد 15 -صفحه : 455/ 194
نمايش فراداده

تولّا و پيوستگى خود به دين با هر دشمنى، دشمنى مى‏كنند «وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ- هر چند آن دشمنان پدران يا فرزندان يا برادران يا قبيله آنها باشند،» و اين است كه دلالت بر ريشه‏دار بودن ايمان در دلهاى آنان، و اخلاص و پاكدلى ايشان نسبت به حق دارد، و خداوند با روحى از خود آنان را تأييد و يارى مى‏كند، زيرا اينان به حقّ و براستى دوستداران اويند. «أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ- اينان حزب خدايند،» كه شايسته يارى او و سزاوار بهشت و خرسندى اويند، و اين همان رستگارى است.

شرح آيات

[14] منافقان هم چنان كه با امّت اسلامى و پيامبر و رسالت دشمنى مى‏ورزيدند و در عرصه داخلى براى ايجاد جنبشى پنهانى، مخالف با جنبش فرخنده مكتبى، و جريان اجتماعى نافرمانى در برابر رهبرى امّت فعاليّت مى‏كردند، در عرصه خارجى نيز دوستى و طرفدارى خود را نسبت به نيروهاى دشمن اين امّت استوار مى‏كردند و اين دسته با دو گانه كردن دوستى و جانبدارى خويش طمع به تثبيت موقعيّت اجتماعى و سياسى خود بسته بودند.

«أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ- آيا نديده‏اى آن كسان را كه با مردمى كه خدا بر آنها خشم گرفته بود، دوستى ورزيدند؟» بدين گونه كه منافقان آن روزها با يهوديان هم پيمان شدند و به آنان اظهار دوستى و پشتيبانى (ولاء) كردند، يعنى به قلب دوستدارى و به عمل فرمانبردارى از آنان را اظهار داشتند. و يهوديان جز مصداق كسانى كه خدا بر آنها خشم گرفته بود، نيستند، هم چنان كه كسانى كه دوستدار آنان گشتند از مصداقهاى دورويى و منافقانند. اين واقعيّت و پديده با هر دو مصداق خود در عصر حاضر نيز وجود دارد، ولى به صورتها و مصداقهاى مختلف، احزاب و شخصيتهايى گمراه هستند كه در غرب و شرق با دشمنان امّت دوستى مى‏ورزند.

از طبيعت و خصلت منافقان است كه دوستداريهاى حقيقى خود را آشكار