تفسیر هدایت

سیدمحمدتقی مدرسی

جلد 15 -صفحه : 455/ 251
نمايش فراداده

سوم

يارى دادن به حق زيرا بيگمان اين كار راهى براى كسب خشنودى خداست، با پيوستن به صفوف جنبشهاى مكتبى مجاهد، و درآمدن به زير بيدق رهبرى مكتبى كه براى برپا ساختن حكم و حكومت خدا و سرنگون كردن نشانه‏هاى باطل از روى زمين و در جامعه و نفوس مردم مى‏كوشد- از اين لحاظ كه اين پيوستگى درست‏ترين و بهترين راه و كانال يارى به حق است- پس مؤمنان مصادره داراييها يا مهاجران و دل برگرفتن خود را از آنها موجب اسقاط تكليف واجب خود نمى‏دانند، و رسيدن به جايى را كه بدان هجرت كرده‏اند پايان مسير و گردش نمى‏شمارند و محلّى مناسب براى عمل به شعائر و عبادتهاى عادت شده معمول چون روزه و نماز و خمس به حساب نمى‏آورند، بلكه آنجا را پايگاهى براى حركت و رهنوردى جهادى فرخنده‏اى مى‏دانند.

«وَ يَنْصُرُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ و خدا و پيامبرش را يارى مى‏كنند.»

براى اجراى حق و حاكميّت آن، از طبيعت و سرشت مؤمن راستين آن است كه در مورد شخص خود نمى‏انديشد، كه اگر خود امنيّت و آرامشى نسبى ديد، ديگران را فراموش كند، وى براستى درد جامعه و امت خود را مى‏كشد و آن را درد خود مى‏شناسد و براى رهايى ايشان از يوغ نادانى و فساد و ظلم از ديدگاه شرعى و انسانى مى‏كوشد. و هنگامى كه به سراى هجرت مى‏رسد به نبرد موجود ميان حق، كه در جنبشهاى مكتبى و رهبريهاى آن مجسّم و ظاهر شده و باطل، كه در نيروها و نظامها و سازمانهاى استكبارى شكل گرفته است به ديده بى‏اعتنايى نمى‏نگرد، بلكه خود را درگير اين نبرد و مسئول يارى به حق مى‏داند.

«أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ اينان راستگويان‏اند.»

در ايمان خود، و مصداق حقيقى مهاجرند چنان كه اسلام آن را مى‏شناسد و مى‏بيند. امّا كسى كه در هجرتگاه دنبال خس و خاشاك دنيا و آسايش نفس مى‏گردد و به حق يارى نمى‏كند نه در ادّعاى هجرت صادق است و نه مصداقى براى مهاجر.

بنا بر اين تقسيم فى‏ء به وسيله پيامبر، هنگامى كه آن را به مهاجران