تفسیر هدایت

سیدمحمدتقی مدرسی

جلد 15 -صفحه : 455/ 333
نمايش فراداده

در پذيرفتن هجرت آن زنان در صورتى كه صدق آنان معلوم شود، مانعى نمى‏شمارد، بلكه بازگرداندن آن زنان را به شوهران كافرانشان بر مؤمنان حرام مى‏كند و اين گونه‏اى از حمايت تشريعى و اجتماعى است، زيرا مرد كافر را ولايتى بر زن مؤمن نيست هم چنان كه بر مرد مؤمن جايز نيست كه زنى بگيرد كه در اصل كافر باشد يا مرتدّ شده باشد، و دين ازدواج با زنان كافر را در صورتى كه ايمان بياورند مباح مى‏داند، زيرا اسلام آوردن رابطه آنان را با وضع پيشين قطع مى‏كند.

اما در اين زمينه حقوق مالى را ضايع نمى‏سازد، بلكه اسلام اين حقوق را حتّى براى كافران محفوظ مى‏دارد چنان كه آنچه را كه مرد (به عنوان مهر زن) پرداخته بدو بازمى‏گرداند، به مرد كافر در صورتى كه زنش اسلام بياورد و به مرد مؤمن در صورتى كه زنش كافر شود، و اين گواه عدل و حكمت خداست.

شرح آيات

[7] «عَسَى اللَّهُ أَنْ يَجْعَلَ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ الَّذِينَ عادَيْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً- شايد خدا ميان شما و كسانى كه با آنها دشمنى مى‏ورزيد دوستى پديد آورد.»

يعنى رابطه ميان دو طرف از دشمنى به دوستى تغيير يابد، يا با ورود آنها به اسلام يا با تغيير وضع آنها از حالت جنگ به حالت صلح. پس بدين ترتيب اسلام با كافران به عنوان نژادى و عنصرى نمى‏جنگد بلكه به سبب موضعگيرى منفى آنها نسبت به حق و اهل حق با آنها مى‏جنگد، و ما از اين آيه كريم بدو انديشه راه مى‏بريم.

نخست

صلحى كه اسلام مى‏خواهد و از آن سخن مى‏گويد صلحى است كه مبتنى بر قوّت و عزّت باشد، از اين رو پيروان خود را دعوت مى‏كند كه با دشمن ترك رابطه گويند و مبارزه كنند تا اسلام آورد يا تسليم شود، و اين از آن روست كه فروتنى و مدارا با دشمن راه اسلام آوردن حقيقى هميشگى او نيست، و ترك رابطه‏اى كه نمايانگر عزّت و تسلّط باشد وسيله وادار كردن او به اسلام است.

دوم

امّا چگونه دشمنى كافران به دوستى آنان با مؤمنان تغيير مى‏يابد؟