بدين سبب كه هنگامى كه انسان در برابر قدرتى قاهر حيرتزده و مبهوت شود نسبت بدان احساس محبّت مىكند، حتى در روانشناختى اجتماعى اين امر ثابت شده كه ملّتهاى مغلوب قواى قاهر و غالب را دوست داشتهاند و از افكار و رفتار غالب تقليد كردهاند، و هنگامى كه در آغاز كار كافران قدرتمند بودند بيم آن مىرفت كه مؤمنان به دوستدارى آنان گرايش يابند، بويژه آن كه در ميان آنان خويشاوندان و نزديكانى داشتند، اما وقتى ترازوى قوا به سود مسلمانان با غلبه و قدرت ايشان تغيير كرد و اميد مىرفت كه دوستدارى از طرف كافران بروز كند و شايد تعبير به «منهم- از آنان» اشاره به همين باشد.
كلمه «عسى- شايد» در اينجا افاده معنى اميد نزديك مىكند، و روح اميد به خدا را در نفوس مؤمن زنده مىسازد. و ملاحظه مىشود كه قرآن در بسيارى جايها به كلمات احتمال «عسى و لعلّ- شايد» تعبير مىكند، بى آن كه به طور قطع و حتم سخن گويد، در حالى كه بسيارى از امور در علم خدا واقع شدنى و حتمى است، و اين ما را هدايت مىكند كه طبيعت جامد نيست، و به دو امر تمكين مىكند: مشيّت الهى و اراده انسان، و پروردگار ما پيروزى مؤمنان و تغيير ترازوى قوا را به سود آنان در آينده، حتمى نخوانده تا كار را وانگذارند يا منتظر اراده الهى نمانند كه خود به تنهايى امور را تغيير دهد.
«وَ اللَّهُ قَدِيرٌ- و خدا قادر است.»
بر انجام اين كار، پس مشركان را به دوستانش تسليم مىكند يا آنان را هدايت مىكند كه اسلام آورند و دوستى ميان دو گروه باز مىگردد.
«وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ- و خدا آمرزنده و مهربان است.»
از سخنان غريبى كه بعضى مفسّران درباره اين آيه گفتهاند اين است كه آن را در مورد ابو سفيان تأويل كرده و گفتهاند كه او از مصاديق گفته خداى تعالى:
«عَسَى اللَّهُ أَنْ يَجْعَلَ بَيْنَكُمْ ...- شايد خدا ميان شما دوستى پديد آورد» است، با آن كه اين آيات پيش از فتح مكّه و قبل از آن كه ابو سفيان زبان به شهادتين گشايد، نازل شده است، پس چگونه وى مىتواند مصداق اين آيه بوده باشد؟!