تفسیر هدایت

سیدمحمدتقی مدرسی

جلد 15 -صفحه : 455/ 366
نمايش فراداده

خداست، و همان است كه آدمى جز با سرسپردن و تسليم محض بدان به كمال الهى دست نمى‏يابد و بدان درجه والا نمى‏رسد.

شرح آيات

[8- 9] «يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ- مى‏خواهند نور خدا را به دهانها (و دروغ) خود خاموش كنند.»

نور بر اثر دميدن انسان بر آن خاموش نمى‏شود، «8» پس چگونه نورى كه از جانب سلطان آسمانها و زمين آمده خاموش شود؟ اين تعبير از بلاغتها و بدايع قرآن در نزديك ساختن معنى به ذهن انديشمند است. قرآن كلمه «افواه- دهانها» را براى دلالت بر سخنان دروغينى به كار مى‏برد كه از دل برنمى‏خيزد و مبنايى در واقع ندارد (و فقط لقلقه زبان است)، همچون فرهنگهاى جاهليّت و تبليغات گمراه كننده‏اى كه دستگاههاى تبليغاتى طاغوتى بر ضد حق و مظاهر و پيروانش به راه مى‏اندازند و مى‏پراكنند.

گفته مفسّران در بيان مصداق نور الهى متفاوت است پاره‏اى گفته‏اند:

رسالتى است كه در قرآن و ديگر كتابهاى خداوند نمودار شده، و ديگران گفته‏اند:

پيامبر (ص) است، و همچنين برخى روايات اهل بيت آن را به امامت و حضرت صاحب الامر- عجّل اللَّه فرجه- تأويل كرده است، و آنچه به نظر من پيداست اين حقايق بزرگ به يكديگر پيوسته و مربوط است، مثلا عقيده به توحيد عقيده به عدل را برمى‏انگيزد و اين عقيده ما را به ايمان نسبت به آخرت وا مى‏دارد، و تمام اين حقايق بر محور ايمان به ولايت مى‏گردد، و همچنين قرآن از حقايق با ما سخن مى‏گويد كه مستقيما به يكديگر پيوسته‏اند و تميز و تفاوتى بين آنها نيست به طورى‏

8- مراد از «نور- پرتو» نور طبيعى همچون پرتو خورشيد و ماه و آذرخش است و از روشناييهاى ديگر چون روشنايى چراغ و شمع و غيره كه غالبا مصنوع انسان است به كلمه «ضوء» تعبير مى‏كنند. پس نور به دميدن و پف كردن انسان خاموش نمى‏شود و آنچه بدين وسيله احتمال خاموش شدن دارد همان روشنايى شمع و چراغ نفتى و شعله كبريت و امثال آن است- م. [.....]