باطل را هر چند جولانى باشد، بيگمان كامگارى از آن حق، و پيروزى و فتح از آن مؤمنان مجاهد است كه ياران و لشگر خدايند. امّا ممكن نيست اين حقيقت در خلأ و دور از قوانين و سنّتهاى الهى حاكم در زندگى صورت پذيرد، و از جمله آن سنّتها قانون پيكار بر ضد كفر و شرك و مبارزه با آن دو است. پس بايد براى حق گروهى آماده شوند كه در راه خدا در صفى يكپارچه و زير درفش رهبرى مكتبى پيكار كنند، و با خداوند به تجارتى پردازند (جان خود را بفروشند و خشنودى او و بهشت و فتح را بخرند) هم چنان كه حواريانى كه پيرامون عيسى بن مريم (عليه السلام) گرد آمده بودند كردند و به حق يارى دادند و از اين رو به اذن خدا پيروز شدند.وقتى در آيات اين سوره فرخنده مىانديشيم، مىبينيم بوى خوش ولايت الهى از آن به مشام جان مىرسد. در آغاز سخن از آزارى بود كه كليم اللَّه از قوم خود ديد و شايد آن آزار در رد كردن و نپذيرفتن برادر و وصىّ او هارون (عليهما السلام) نمايان بود كه او را به جاى خود گذاشت و به مناجات پروردگارش رفت، سپس گوساله پرستى آنها كه مظهر رهبرى منحرف در اجتماع آن روز بود، هم چنان كه عيسى (عليه السلام) رهبرى پيامبر خدا (ص) را بشارت داد ولى مردم كافر و مشرك سرسپردن بدان را رد كردند، آن گاه قرآن تأكيد مىكند كه خداوند، بر رغم كافران و مشركانى كه مىخواهند نور خدا را خاموش كنند نور خود را بتمامى پرتو افكن خواهد ساخت. و شك نيست كه رهبرى مكتبى و قرآن و وحى او همان چراغ پرتو افكن نور