سياق اين درس بر بحث پيرامون رابطه داخلى در جبهه مؤمنان از سويى، و در جبهه دشمنان خدا و دشمنان مؤمنان از سويى ديگر، دور مىزند. در آغاز از نتايج تقسيم فىء جريان مىيابد كه به فرمان پيامبر نصيب مهاجران شد، و انصار از جانب خود ايثار كردند و آنان را بر خويش ترجيح دادند، پس دوستى آنان را نسبت به يكديگر و پاكدلى ايشان را و ترجيح آنان را بر خويشتن كه بيرون شدن آنان را از زندان نفس تأكيد مىكند، مىستايد، هم چنان كه موضعگيرى مثبت مهاجران را نسبت به انصار و ميزان آزادى آنان را از هر قيد و عقدهاى تسجيل مىكند، و آن را نمونهاى والا براى رابطهاى قرار مىدهد كه سزاست بر گردهماييها و جامعههاى ايمانى اعم از افراد و گروهها و ملّتها و نسلها حكمروا باشد، زيرا شكوهمندى و هيبت و پيروزمندى و پيشرفت و رستگارى در ذوب شدن در بوته ايمان و تسليم به رهبرى مكتبى و به تعبير قرآن: «خوددارى از آزمندى و بخل نفس و پيروى از بينشهاى وحى» به دور از هر هوى و مصلحتى حاصل و خلاصه مىشود.آن گاه قرآن صورتى دوم از طبيعت رابطه داخلى در جبهه باطل را به دست مىدهد و براى ما تأكيد مىكند كه در نظر بيننده و مراقبى از خارج چنان مىنمايد كه جبهه باطل جبههاى است بهم پيوسته، در حالى كه جبههاى بهم پيوسته نياز به مهمترين عوامل وحدت و بهم پيوستگى دارد كه همان يكدلى است و جبهه باطل