اسفار، كتابهاست، مفرد آن سفر است، و از آن رو بدين نام خوانده شده كه با اظهار كردن مطلب از معنى پرده برمىدارد و آن را مكشوف مىسازد، گويند:سفر الرّجل عمامته، هنگامى كه عمامه خود را بر دارد، و سفرت المرأة عن وجهها يعنى نقاب از چهره برداشت و روى خود را آشكار ساخت، فهى سافرة- كشف كننده و از اين ريشه است «وَ الصُّبْحِ إِذا أَسْفَرَ- سوگند به صبح چون پرده برافكند»- المدّثّر/ 34،
شرح آيات:و كتاب و حكمت به ايشان آموزد
[1] از آنجا كه خداوند آفريدگان را براى عبادت آفريده است در ضمير آنها نياز به ذات بىنياز خود را به وديعه نهاده و آنها را چنان سرشته است كه نقص و ناتوانى خويش را احساس كنند، و مهم شناخت اوست كه ذاتش را هيچ حدّ و