آخرت قرار دهند، آن را با آخرت مبادله مىكنند، دنيا را مىگيرند و عقبى را رها مىكنند، و چون مصيبت و بلايى به يكى از آنان رسد نوميدى و افسوس خوردن در دلش استوار و مؤكّد مىشود، و اگر خير و نعمتى بدو رسد به صورتى بزرگتر (و با حرصى فزونتر) چنگ در دامان دنيا مىزنند.
در نتيجه تأثير دو عامل نوميدى و دنيا دوستى مىبينى كه كسى در انفاق در راه خدا بخل مىورزد، زيرا معتقد است كه انفاق او چيزى را عوض نمىكند و به دنياى او زيان مىرساند، وى بدين حد نيز اكتفاء نمىكند بلكه به درجهاى پايينتر، به پستگاه مبارزه با انفاق فرو مىافتد و ديگران را به بخل فرا مىخواند. بدين گونه است كه نوميدى منجرّ به فسوق و روى گرداندن از حق مىشود و در زندگى انسان دگرگونى خطرناك و ريشهدارى پديد مىآورد، دگرگونى و تحوّل از ايمان به روى گرداندن و سر پيچى از فرمان، چنان كه براى اهل كتاب پيش آمد. آنان نخست با حركتى الهى كه پيامبران اولى العزم و جز آنان آن را رهبرى مىكردند به حركت افتادند و ايمانى راستين و همراه با پاكدلى داشتند امّا چون دير زمانى گذشت و دستخوش مرور زمان شدند و نوميدى در نفوسشان رخنه كرد به حركت و رهبرى فسق آميزى كشانده شدند و هدفهايى پليد چون جنگ و مبارزه با مؤمنان و سودجويى از ملّتها و ستم بر آنان را برگزيدند. ما اكنون مىبينيم كه رهبرى مسيحيّت (واتيكان) و رهبرى يهود (كنست) همراه و پهلو به پهلوى بنيادهاى استكبارى براى براندازى اسلام برنامهريزى مىكنند، طرحى كه با شور و اشتياق انتظار مىكشيدند روزى آن را به مرحله اجرا درآوردند و نيز مىبينيم تا كجا به بشريّت كه كتابهاى تورات و زبور و انجيل براى رهنمايى و نيكبختى آن آمده است، ظلم و ستم روا مىدارند. امام صادق (ع) در روايتى بدين انحراف اشارتى دارد كه آن را در بخش «ادلّه» نقل خواهيم كرد.
شرح آيات
[16- 17] همان گونه كه درخت، اگر صاحبش آن را آبيارى و مراقبت