4 [اسوة]
به ضمّ يا كسر همزه: پيشوا، و تأسيت به و أتسيت به: به او اقتدا كردم (و او را نمونه و پيشواى خود قرار دادم). راغب در المفردات خود افزوده است: و آن حالتى است كه انسان در پيروى از كسى چه زيبا و چه زشت و چه مفيد يا زيانبخش باشد در پيش مىگيرد.
دشمن من و دشمن خود را به دوستى مگيريد
رهنمودهايى از آيات
براى آن كه نفس مؤمن تكامل يابد و از شايبههاى شرك و شك زدوده شود، و از عوامل تأثير گذارى مادّى فراتر رود، و در نتيجه براى ديدار خداوند و رسيدن به بهشتها و خشنودى او آماده شود، بايد در آزمايش دوستى موفق گردد و روابط او تنها و تنها به سبب ايمان باشد، و اين امر، او را به گسستن رشتههاى دوستى از نزديكترين خويشاوندانش فرا مىخواند، از اين رو با كشش عواطف پوينده خود نسبت به آنان مقاومت مىورزد و عواقب مضاعف جدايى از آنها و فشارهاى زندگى بدون آنها را تحمّل مىكند.
اين از دشوارترين چيزهايى است كه انسان در معرض آن قرار مىگيرد، امّا قرآن آن را به نحو اساسى چاره مىكند، چنان كه اين امر دشوار در نفوس مؤمنان آسان مىشود، و آنان را براى گذراندن موفقيّت آميز امتحان به پيش مىراند، با بيان حقايق زيرين:
نخست
اين كه كافران هيچگاه مؤمنان را دوست ندارند، بلكه عليه آنان در دل خود كينه و دشمنى مىورزند، و اگر گاه به دوستى تظاهرى كنند فقط به علّت اسباب و شرايط و مصلحتهايى است، و آنجا كه نتوانند نسبت به مؤمنانى كه