تفسیر هدایت

سیدمحمدتقی مدرسی

جلد 15 -صفحه : 455/ 6
نمايش فراداده

زمستان و آگاهى او به اسرار دلهاست.

اين همه ما را وادار به انفاق در راه خدا مى‏كند، كه همان موضوع درس آينده است.

شرح آيات

[1] بودنيها را خود آگاهى و شعورى است كه به مدد آن، هر يك به اندازه و به زبان خود، به تسبيح پروردگار خويش مى‏پردازند. هنگامى كه خواه به عين ذات و هستى خود يا به آفاق آفرينش (و ديگر بودنيها) بنگرند جلوه نماييهاى پروردگار را مى‏بينند. و با درك ناتوانى ذات بودنيها به توانايى خداى تعالى راه مى‏برند، و با توجّه به نابودى آنها به بقا و جاودانگى ذات سبحان او، و از حدوث و پديد آمدن آنها بدين حقيقت كه او قايم به ذات خود است و همواره بوده و جاودانه خواهد بود و هرگز نابود نمى‏شود. امّا چون به آفاق درنگرند، به هر جا چشم اندازند آثار آفرينش و تدبير خداى تعالى عيان است، از اين رو تمام آفريدگان او را از نقص و عيب منزّه مى‏دانند (و تسبيح و تنزيه مى‏كنند).

«سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ هر چه در آسمانها و زمين است خدا را تسبيح مى‏كند.»

اين تسبيح همزمان با هستى هر آفريده‏اى است، و از همان نخستين لحظه‏اى كه پروردگار آن را از پس نيستى به جهان هستى مى‏آورد با آن همراه است. اما چيزها چگونه پروردگار خود را تسبيح مى‏گويند (و مى‏ستايند)؟

براى اين امر دو معنى را تصوّر مى‏كنيم:

نخست

براستى آفرينش هر چيز دلالت بر نارسايى و ناتوانى و محدود بودن آن دارد، و اين حقيقت به نوبه خود گواهى است راستين بر كمال آفريننده آن چيز و توانايى و فرا بودن او از حدّ و قيد، و سپس گواهى است راستين بر اين كه او سبّوح «1»

1- پاك و زدوده از هر بدى- م.