دوم
موضع بدينجا ختم نمىشود و در اين حدّ درنگ نمىكند، بلكه هر «چيز» به اندازه خود احساسى دارد كه به وسيله آن آفريننده را درك مىكند، و زبانى ويژه دارد كه بدان زبان شناخت خود را بيان مىكند، و بدين گونه به تسبيح او مىپردازد.ما با توجّه و انديشه خود به تسبيح، به معنى نخست، پى مىبريم، ولى از فهم معنى دوّم قاصريم. خداى تعالى مىگويد: «تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ «3»- آسمانهاى هفتگانه و زمين و آنچه در آنهاست خدا را تسبيح مىكنند (و مىستايند) و هيچ چيزى نيست مگر آن كه به ستايش او تسبيح مىكند ولى شما تسبيح آنها را در نمىيابيد.»و در بيان تمدّن و حكمرانى داود (ع) گويد: «وَ سَخَّرْنا مَعَ داوُدَ الْجِبالَ يُسَبِّحْنَ وَ الطَّيْرَ وَ كُنَّا فاعِلِينَ «4» و همراه داود (و به آهنگ تسبيح و نغمه او) كوهها و مرغان را مسخّر گردانيديم كه تسبيح مىكنند و ما اين كار را كرديم.» آفريدگان از لحاظ وجود و داشتن هستى در تسبيح خداوند يكسانند، ولى در ديگر انواع و زمينهها متفاوت و گوناگون. و براستى كسى نمىتواند منكر وجود شعور (خودشناسى) و زبان در هر چيزى شود، چه جز اندكى از دانش به ما ندادهاند، و نادانى ما واقعيّت چيزى را تغيير نمىدهد، ما در مسير دانش و شناخت هنوز در نخستين گام از راهى قرار داريم كه هزاران ميل مسافت دارد. و پروردگار ما كه منزّه است گويد: «وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا «5»- جز اندكى از دانش به شما داده نشده»، و از ديدگاه خرد و حكمت ما را همين بس كه اعتراف كنيم بيگمان چيزهايى «هست» كه دانش ما بر آنها احاطه ندارد، و به دشمنى با آنچه نمىدانيم نپردازيم (و به اطلاق منكر آن2- منزّه از هر عيب و نقص- م.3- الاسراء/ 44.4- الانبياء/ 79. [.....]5- الاسراء/ 85.