وانگهى مقياس زندگى و بويژه در نظر مؤمن، پرداختن به وظايف مادّى ضرورى چون خوردن و آشاميدن و نفس كشيدن و جنبيدن و ... نيست، بلكه مقياس آن بر پرتو هدفها و ارزشهاى انسانى و الهى نهاده شده، اگر انسان از آزادى و كرامت خود جدا شود ديگر چه ارزشى دارد؟! شك نيست كه مرگ از زندگى بدون آزادى و كرامت آسانتر و گواراتر است، و از اين روست كه امام حسين (ع) گفت: «من مرگ را جز سعادت، و زندگى با ستمگران را جز تلخكامى نمىدانم»، و امام على (ع) در صفّين به ياران خود گفت: «خوار گشتن و زندهمانتان مردن است، و كشته گشتن و پيروز شدن، زنده بودن. «87»
هنگامى كه از امام صادق (ع) درباره معنى «زندگى پس از مرگ» در اين آيه پرسيدند گفت: «دادگرى پس از بيدادگرى». «88»
در كنار اين تفسير سياسى جدّى درباره اين دو آيه، تعبيرهايى ديگر كه دامنه معنى براى آنها گسترش دارد، آمده است. از جمله آنكه دلها بر اثر گمراهى و انحراف مىميرد ولى درست نيست كه انسان از دگرگونى و پذيرفتن توبه از جانب پروردگار خود نااميد شود، زيرا او را آمرزشى است پر دامنه و همه گير، از اين رو انسان از رحمت او نوميد نمىشود و ممكن است كه زندگى ديگر بار به دلش بازگردد، بشرط آن كه او نيز از خطاى خود دست بكشد و برگردد و راه مبارزه با نفس را به توبه و كردار بدانچه موافق رسالت الهى و آيات اوست در پيش گيرد.
مفسران از يكديگر نقل كردهاند كه يكى از مصداقهاى اين دو امر (توبه و كردار صالح) فضل بن يسار است كه گمراه بود و راهزنى مىكرد و با كنيزى وعده گذاشته بود، چون از ديوار به ديدار آن كنيز بالا مىرفت شنيد كه كسى اين دو آيه را تلاوت مىكند: «أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ ...- آيا وقت آن نرسيده كه كسانى كه ...» پس از ديوار فرود آمد و مىگفت: آرى، وقت آن رسيده، وقت آن رسيده ... آن گاه از
87- نهج، خ، 51 (ترجمه دكتر شهيدى، ص 44). 88- نور الثقلين، ج 5، ص 243. [.....]