بندهاى به سبب ستم كردن بر بنده ديگر از آن نمىتواند بگذرد».
جمع حقب است و مراد از آن زمانى دراز و روزگارهاى پى در پى يكديگر است.
چرك اهل جهنم است.
وفاق يعنى جريان يافته به مقدار شايستگى در اعمال.
جمع كاعب، و آن كنيزكى است كه پستانهاى او برآمده و به سبب آغاز رشد گردو همچون انار شده است نارپستان.
جمع ترب، و آنان ميانه سالانند، و به قولى:
همسن و در حسن و صورت همچون همسرانشان.
دهاق جام آكندهاى است كه در آن جاى بيشترى براى آب يا نوشابه نباشد، و اصل دهق به معنى شدت فشار است.
آيا در پى آن روز هولناك كار ديگرى هست؟ آرى. چيزى مهمتر از آتش يا بهشت. مگر جهنم كمينگاه گردنكشان و بهشت تجسم رستگارى گرانبها براى مؤمنان نيست؟ ولى چرا طاغيان و گردنكشان در جهنم روزگارهاى درازى درنگ مىكنند كه گاه به درجه جاودانگى مىرسد؟ بدان سبب كه اين يك سنت الاهى