ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ- و خندان و شادان.»
انبساط و گشودگى چهرههاى مؤمنان بازتابى از نبودن غم است، و اما خنده آنان دليل بر غرق بودن در نعمتها و شادى ايشان منعكس كننده اميدوارى ايشان به نعمتهاى بهشت پروردگارشان و خرسندى او از ايشان، كه اين خرسندى بزرگترين آرزوى مؤمنان است.
[40] اما كسانى كه مسئوليتهاى خود را تحمل نكردند، گرفتار بى حاصلى شديدى مىشوند و بدكاريهاى ايشان بر چهرههايشان به صورت غبارى از خوارى و پستى مشاهده مىشود.
وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ- و چهرههايى در آن روز غبار آلود است.»
[41] در كنار غبار دود سياهى بر صورتهاى ايشان مشاهده مىشود كه همچون كيفرى براى كوتاهى كردن ايشان در پاك كردن و تزكيه جانهاشان جلوهگر است.
تَرْهَقُها قَتَرَةٌ- و سياهى بر آن نشسته.»
گفتند: «ترهقها» يعنى از نزديك و سريع به آن مىرسد، وقتار به معنى سياهى شبيه دود است.
[42] آرى. غبار كفر بر چهرههاشان، به سبب پوشاندن آن از حق، نشسته است، و در برابر كارهاى زشتى كه انجام دادهاند، سياهى فجور رنگ روهايشان را سياه كرده است.
أُولئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ- آنان كافران و بدكرداراناند.»
پس مال و قدرت و سلطه سودى برايشان ندارد، و از پيوندهاى خويشاوندى براى شفاعت كردن درباره ايشان كارى بر نمىآيد.
خدا ما را از اين عاقبت زشت و بد نگاه دارد.