تفسیر هدایت

سیدمحمدتقی مدرسی

جلد 17 -صفحه : 456/ 324
نمايش فراداده

شرح آيات:آن نيست مگر يادى براى جهانيان

[1] در ساعت قيامت تغييراتى هايل و هراسناك در طبيعت پديد مى‏آيد.

مگر طبيعت مسخّر آدمى نشده است؟ و اكنون كه انسان به پاى رسيدگى دقيق به حسابش كشيده مى‏شود، پس خورشيد را ديگر كرامت و مقامى نيست، و دليلى براى باقى ماندن آن وجود ندارد، بنا بر اين با آن چه بايد كرد؟ نور خود را از دست مى‏دهد و همچون عمامه بر گرد خود پيچيده مى‏شود و آن را در آتش دوزخ مى‏افكنند كه در كنار پرستندگان بشرى خود بوده باشد.

إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ- هنگامى كه خورشيد درهم پيچيده شود.»

گفته‏اند كه: اصل تكوير از جمع و گرد كردن است، و كار العمامة على رأسه يكوّرها، يعنى آن را پيچيد و جمع كرد. با اين كره عظيمى كه در حدود يك ميليون مرتبه بزرگتر از زمين ما است، چه بايد كرد؟ آيا عمر طبيعى خود را كه اكنون، بنا بر گفته دانشمندان، در نيمه آن است و ما افراد بشر در نيمه فاصله ميان روز پيدايش خورشيد و تكوّن آن و روز تكوّر آن قرار گرفته‏ايم، از دست مى‏دهد، يا اين كه به آسيبى جهانى مبتلا مى‏شود كه سبب نابودى روشنى آن است و همچون شمعى غوطه‏ور شده در آب اقيانوس يا در معرض بادهاى تند قرار گرفته خاموش مى‏شود؟ پس كارى براى آن باقى نمى‏ماند جز آن كه بر خود بپيچد، و امتدادهاى پرتو آن كوتاه و كوتاهتر شود، و شعله‏هاى آن فرو خسبد، و به همين جهت است كه در لسان العرب چنين آمده است: كوّرت الشمس يعنى نور آن جمع و چنان درهم پيچيده شود كه عمامه بر گرد سر پيچيده مى‏شود. حقيقت امر هر چه بوده باشد،