رسيدگى مىكند و سپس دستور مىدهد كه او را به بهشت ببرند در حالى كه آن مثال در جلو وى حركت مىكند. مؤمن به او مىگويد: خدا تو را رحمت كند چه نيكو كسى بودى كه همراه من از گور خارج شدى و پيوسته مرا به شادمانى و بخشش پروردگارم بشارت مىدادى تا آن را مشاهده كردم. تو كيستى؟ مثال مىگويد: من همان شادى و سرورى هستم كه در دنيا در قلب برادر مؤمنت داخل كردى. خداوند عز و جل مرا از آن شادى آفريد تا تو را بشارت دهم». «4»
[10] اما كافر و منافق و تبهكار كارنامهاش را از پشت سر مىگيرد و دو دست او را به پشتش بسته شده است و كارنامه او از پشت به دست چپش داده مىشود و ديگر او در ميان مردم به داشتن عاقبتى بد شناخته مىشود.
وَ أَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ- امّا هر كس كه نامهاش از پشت سر داده شود.»
[11] آيا بهتر نيست همه ما در صدد اصلاح خويش برآييم و ديگر خود را نفريبم تا به اين فضاحت بزرگ گرفتار نياييم.
فَسَوْفَ يَدْعُوا ثُبُوراً- زودا كه بگويد واى بر من كه هلاك شدم.»
ثبور به معناى هلاك است و اين اعترافى است به جنايت و تسليم هلاكت شدن، و اگر آدمى اين عاقبت را در دنيا بداند و اعمال نيك در پيش گيرد ديگر به اين سرنوشت سياه گرفتار نخواهد شد.
[12] دعاى او براى خلاصى از هلاكت و اعتراف به نابودى سودش نرساند و به زودى به آتش در خواهد آمد و خوراك حرارت آن خواهد گشت.
وَ يَصْلى سَعِيراً- و به آتش افروخته درآيد.»
آتشى فروزان و ويرانگر و پر لهيب.
[13] اين سرنوشت براى چيست؟ زيرا اين فرد در دنيا شاد بوده و به هر چه خواسته پرداخته و دعوتگران الهى را به مسخره گرفته است.
4- تفسير نور الثقلين، ج 5، ص 538.