مىشود.
گسترش آن بر هر كس كه براى خواب تزمل مىكند، و اين سخن مشمول قاعده: (ايّاك أعنى و اسمعى يا جارة مقصودم تويى و گوش فرا داراى همسايه) مىشود كه آيات قرآن حكيم با توجه به قاعده نازل شده است.
ولى بايد دانست كه معنى اول نيز شامل هر كس مىشود كه بارهاى سنگين (اعباء) دست دعا به سوى خدا بلند كردن را حمل مىكند و در اين تعبير كمترين ارتباطى به عظمت رسول اللَّه (ص)- چنان كه بعضى تصور كردهاند- ندارد، چه او نيز بشرى همانند ما و نيازمند به خفتن و آسايش يافتن است. شايد رسول اللَّه (ص) اول شب مىخوابيده است تا در نيمه شب و آخر آن بيدار شود و برخيزد و قيام شبانه خويش را، چنان كه از او روايت شده، به نماز صبح پيوند دهد، و اين نظر را لغت نيز تأييد مىكند، چنان كه در آن آمده است: زمل الشيء بثوبه او فيه، يعنى آن را با لباس خود پوشاند يا در آن نهاد. «9»
[2] و در آن هنگام كه هر مزّمّل با نداى وحى الاهى توجه يافته به سوى او بيدار مىشود از جاى خود برمىخيزد، خود را در برابر امرى مهم مىيابد.
قُمِ اللَّيْلَ شب هنگام بر پاى خيز.»
نگفته است: به نماز برخيز، زيرا كه تعبير با قيام فراگير از نماز است، چه قيام نماز خاص و جز آن را شامل مىشود و نيز چنين است دعا كردن و خواندن قرآن و به تفكر پرداختن و طلب آمرزش كردن، و آنچه از داورى كردن درباره گذشته نتيجه مىشود، به محاسبه ذاتى و انديشيدن طبق برنامه درباره آينده مىانجامد. بنا بر اين، شب تنها براى خواب و آسايش نيست هرگز ... بلكه فرصتى طلايى براى عروج كردن مؤمنان به سوى كمال روحى و عقلى و پيوستن به پروردگار جهانيان است ... كه از آن برنامهريزى سالمى براى آينده فراهم مىآيد، خواه آينده دور قيامت بوده باشد، يا آينده نزديك دنيا در فردا و پس فردا، در صورتى
9- المنجد، همان ماده.