اگر قايل به حرمت شويم اين حديث استثناء آن نمىتواند كرد به حسب ظاهر زيرا كه ممكن است كه چون به فضاى حلق نرسيده باشد تجويز فرو بردن كرده باشند و عمده دلايل حرمت آيه كريمه يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ است و اين آيه ممكن است كه حكم باشد كه دلالت كند بر آن كه هر چه طبايع از آن نفرت نداشته باشد حلال است و هر چه نفرت داشته باشد حرام است الا ما اخرجه الدليل پس مانند ملخ كه حلال است و شراب كه حرام است نص هر دو را بيرون كرده است و احتمال ديگر آن است كه حق سبحانه و تعالى بر سبيل امتنان فرموده باشد كه هر چه طيب است بر شما حلال كردهايم و هر چه خبيث است حرام كردهايم غير طيب را حلال نكردهايم و طيب را حرام نكردهايم بر شما و شما نمىدانيد غالبا كه طيب كدام است و خبيث كدام است بسيار چيزى كه اكثر طباع از آن نفرت ندارند و حق سبحانه و تعالى به سببى از اسباب آن را حرام گردانيده است مثل خمر كه بحسب طباع اكثر عالميان خبثى ندارد و ليكن چون سبب زوال عقلى است كه آدمى به آن آدم است و سبب فسادهائى است كه مترتب مىشود غالبا حق سبحانه و تعالى آن را حرام گردانيده است و ملخ خبثى ندارد مگر آن كه چون جمعى عادت به آن نكردهاند طبع ايشان از آن تنفر دارد مثل زيت و زيتون با آن كه جمعى كه معتادند به خوردن آن از آن لذت مىيابند و مثل كامه هر طايفه كه معتادند نفرت ندارند و هر كه معتاد نيست به آن از آن نفرت دارد پس مستبعد است كه حق سبحانه و تعالى به آراى مختلفه خلايق گذارد حليّت و حرمت را پس چون آيه در معنى ثانى اظهر است اگر دليلى ديگر باشد بر حرمت نخامه كه از هر حلق بيرون نيامده باشد متبع است و الّا بر اصل اباحت خواهد بود و بر تقديرى كه در معنى دويم اظهر نباشد در معنى اول اظهر نيست و در اين صورت مجمل