قرينه است بر آن كه نهى بر سبيل كراهتست كه اگر اين حديث نمىبود مناسب طريقه اخباريين آنست كه بدانيم كه رو به آتش كردن خوب نيست و ليكن نمىدانيم كه حرامست يا مكروه و مناسب مذهب جمعى كه نهى را از جهت حرمت مىدانند رو كردن حرام خواهد بود و جمعى كه اوامر و نواهى را از براى قدر مشترك مىدانند يا مشترك لفظى مىدانند باز اين جماعت سه طايفه مىشوند يك طايفه قائل به توقفند مثل اخباريين و يك طايفه حرام مىدانند از روى احتياط كه چون نهى از شارع واقع شده است و ممكن است كه حرام باشد و ما را عقاب كند بر ترك آن پس اگر عمل به آن تركا بكنيم بى دغدغه برى الذمه مىشويم و اگر عمل نكنيم خوف عقاب داريم و دف ضرر محتمل را واجب مىدانند، و طايفه ديگر مكروه در نهى و سنت در امر مىدانند و اكثر متأخّرين بر اينند و مىگويند طلب معلوم است و نهى از ترك معلوم نيست پس سنت يا مكروه خواهد بود زيرا كه معنى سنت و مكروه همين است.
و جواب اين است كه ما مكلّفيم به تكاليف واقعيه الهى و ليكن چون به واقع نمىتوانيم رسيد به جا مىآوريم اين حكم را به عنوانى كه مىدانيم و محالست كه ما استحباب يا كراهت را بدانيم پس اصل طلب را فعلا يا تركا كه مىدانيم قصد مىكنيم و آن چه را نمىدانيم رد آن بحق سبحانه و تعالى مىكنيم مثلا در اين مثال بر تقدير عمل باين خبر نهى اخبار سابقه را حمل بر كراهت مىكنيم و اگر اين خبر را كسى عمل نكند به اعتبار جهالت و ارسال پس گويا اين خبر وارد نشده است و همان اخبار نهى وارد شده است ما ترك مىكنيم رو به آتش كردن را از جهت رضاى الهى پس اگر حرام باشد حق سبحانه و تعالى حرام حساب فرمايد و اگر مكروه باشد مكروه با آن كه در تروك نيت ضرور نيست بلكه ترك آن كافيست و اللَّه تعالى يعلم پس نيكو تدبر كن در اين سخنان كه اصليست عظيم از