گفتهاند. و ثانياً: حمايت خواجهنصيرالدين طوسى، وزير هولاكو و مساعدتهاى مالى او به علماى دينى در ازدياد روزافزون دانشپژوهان مسلمان در حوزه حلّه تأثير بسيارى داشته است. همچنين رابطه استاد و شاگردى بين خواجه و علماى حوزه حلّه و آمد و شد او به آن شهر بر عظمت آن حوزه افزود.
هر يك از حوزههاى علميه در طول يازده قرن، از آغاز غيبت كبرى تا به حال، ويژگىهايى داشته و در گسترش علوم اسلامى نقشى ايفا مىكرده است. حال در اينجا به بررسى ويژگىها و محاسن حوزه حلّه مىپردازيم1:
شيخ طوسى سعى و تلاش بسيارى در گردآورى فروعات فقهى داشته، ولى در تنظيم ابواب فقه موفق نبوده است. ابواب فقه بدون نظم خاص منطقى در كتابهاى فقهى و روائى جمع شده بود، غافل از آنكه تنظيم ابواب در فهم آن اثر شايانى دارد، زيرا برخى از ابواب وابسته برخى ديگرند و قواعدى كه در بعضى از ابواب گفته مىشود در ابواب ديگر نيز جريان دارند. محقق اولين فقيهى بود كه در كتاب «شرايع الاسلام» ابواب فقهى را كه به يكديگر وابسته بوده در يك عنوان كلى درآورده است. ايشان در اين كتاب تمامى ابواب فقه را در چهار بخش تنظيم كرده كه مىتوان آن ابواب را در نمودارى اينگونه رسم كرد:
در هر يك از اين بخشها ابواب فقهى تقسيمات خاصى را دربر مىگيرد كه
1. محمدمهدى آصفى، تاريخ فقه اهلبيت:، ص 57.