اباقا جانشين او شد. خواجه نصيرالدين طوسى ضمن خطابهاى محسنات وى را بر مىشمارد.
قرن هفتم هجرى قرن فروپاشى خلافت موروثى عباسى در اثر حمله مغول به سرزمينهاى اسلامى بود. خلفاى عباسى پس از چند قرن حكمرانى بر ممالك اسلامى توانستند با اذيت و آزار شيعيان و ترويج مذهب تسنن، بين مسلمانان دو دستگى ايجاد كنند تا آنجا كه هر گروه آماده جنگ با ديگرى بود. وزراى شيعه كه با حفظ عقايد شيعى و با رفتارهاى تقيّهآميز خود در دستگاه عباسى نفوذ كرده بودند، توانستند ستم خلفاى مزبور را به شيعيان محدود سازند، ولى كينهتوزى و حسادت اطرافيان خليفه به اين وزرا، توان آنان را تا حد چشمگيرى كاهش مىداد.
آخرين خليفه عباسى كه معاصر محقق بوده و با كشته شدن وى به دست هولاكو به خلافت موروثى عباسيون خاتمه داده شد، «مستعصم» بود. برخى وى را عنصرى سست مايه و آلت دست اطرافيان1 و مانند برخى از خلفا كه تنها نام و عنوان خليفه را يدك مىكشيدند مىدانند، زيرا اطرافيان وى بهويژه فرزند او حكومت را جولانگاه تاخت و تازهايى عليه مخالفان خود دانسته و حتى گاهى وى را به محمدبن علقمى وزير شيعى مذهب او ظنين مىكردند. ظلم و ستم اطرافيان خليفه به شيعيان به حدى رسيده بود كه ابوبكر، فرزند وى بهطور ناجوانمردانه با قواى حكومتى به خانه و كاشانه شيعيان حمله كرده و اموال آنان را غارت و آنها را مورد ضرب و شتم قرار مىدادند، با اينكه وزير دربار، محمدبن علقمى با اقدامات مخفيانه، شيعيان را در ارتباط با حكومت ياري
1. برتولد اشپولر، تاريخ مغول در ايران، ص 55؛ به نقل از تاريخ وصاف، ص53 ـ 55.