يعقوبى نخستين دانشمند و مورخ مسلمان است كه با در پيش گرفتن روش معاينه و مشاهده، به تاليف آثار جغرافيايى و تاريخى اقدام كرده و در صدد تلفيق اين دو دانش برآمده و كوشيد تا ميان زمان و مكان پيوند عميقى به لحاظ روششناسى برقرار كند. او به سير و سياحت مىپرداخت و اختصاصات اقاليم و شهرها و مناطق مختلف را مورد مشاهده و معاينه قرار مىداد و به طور دقيق، توصيفات جالب توجهى از آن مناطق ارائه مىكرد.وى به گفته خودش از آغاز دوران نوجوانى مشتاق بوده است تا شهرها، مناطق و اقاليم مختلف را از نزديك ببيند و فاصله راهها و بلاد و ممالك متعدد را بپيمايد.به سبب اين علاقه بود كه هنوز چند صباحى از عمرش نمىگذشت كه قدم در راه سير و سفر نهاد و به سياحت در بلاد اسلامى و غير اسلامى پرداخت و به ويژه از تمام ممالك و شهرهاى مهم اسلامى ديدن كرد.مدتها در ارمنستان و تفليس اقامت گزيد. روزگارى را در خراسان و هند به سر برد و در اواخر عمرش نيز در ديار مصر و مغرب متوطن گشت، به طورى كه برخى او را «مصرى» ناميدند.
در همين سفرهاى تحقيقاتى و علمى بود كه يعقوبى براى به دست آوردن اخبار تاريخى درباره سوابق، محصولات و امرا و فاتحان شهرها، به روشهاى ديگرى براى كسب خبر و نقد آن روى آورد كه به زبان علمى امروز از آن به عنوان «تحقيق ميدانى» ياد مىشود.روش مصاحبه و گفتوگوى حضورى، اطلاعات بسيار ارزشمندى را در اختيار يعقوبى قرار مىداد و به همين دليل هرگاه با كسى برخوردى داشت، از وطن و شهرش مىپرسيد و اينكه محصول عمده آن منطقه چيست؟ ساكنانش چه كسانى هستند؟ خوراك، پوشاك و عقايد و مرام و مسلك آنها چه بوده است؟ در همين ارتباط در مقدمه «البلدان» مىنويسد:
«...احمدبن ابىيعقوب گويد من در عنفوان جوانى و هنگام سال گشتسن و تندى ذهنم، به دانستن اخبار بلاد و مسافت ميان هر سرزمين تا سرزمين ديگر علاقهمند بودم و در پىآن رنجبردم; چه در آغاز جوانى پا به سفر نهادم و سفرهاى من پيوسته گشت و دور ماندنم (از وطن) ادامه يافت، پس چنان بود كه هرگاه به مردى از آن بلاد برخوردم، وى را از وطنش و شهرش پرسش نمودم، و آنگاه كه ميهن و جايگاه خود را براى من مىگفت، او را از همان سرزمينش پرسش مىنمودم، درباره [ اينكه] ساكنان آن از عرب و عجم و... (و همچنين از) آب آشاميدنى اهالى آنجا، تا آنجا كه از پوشاكشان پرسش مىكردم...و هم از كيشها و عقايد و گفتارهاى آنان و كسانى كه بر آنجا دستيافتهاند و آنانى كه در آنجا سرورى دارند (و نيز از) مسافت آن سرزمين و سرزمينهاى نزديك به آن و...كاروانها، سپس گزارشهاى هر كسى را كه به راست گويى او وثوق داشتم، مىنگاشتم، و به پرسش گروهى پس از گروهى يارى مىجستم، تا آنكه از خلقى بسيار و جهانى از مردم خاور و باختر در موسم (فراهم شدن حاجيان) و غير موسم، پرسش نمودم و اخبارشان را نوشتم و احاديث آنان را روايت كردم و يكايك خلفا و امرا را كه سرزمينى را فتح كرده و به كشورى سپاه تاخته است، و هم مبلغ خراج آن و ميزان درآمد و دارايى آن را ذكر كردم. پيوسته اين خبرها را مىنوشتم و در مدتى دراز اين كتاب را تاليف كردم و هر خبرى را به سرزمين آن ملحق ساختم و هر چه را از مردم مورد وثوق اهالى شهرها شنيدم با آنچه پيشتر شناخته بودم ضميمه ساختم...» . (9) شور و شوق يعقوبى در كسب اخبار مورد اعتماد باعث مىشد كه هيچگاه از اين كار خسته نشود.سوگمندانه بايد گفت درباره سير جغرافيايى سفرهاى يعقوبى اطلاعات دقيقى در دست نيست و در جريان سفرهايش چندان اشاراتى به مسير حركتخود ندارد. (10) از اينرو بازسازى نقشه حركت و سياحتهاى او مشكل است.
ايجاد پيوند ميان دو حوزه كلان از دانشهاى مسلمين در آن زمان - جغرافيا و تاريخ - و نوآورى در اين زمينه سبب شد كه بسيارى از جغرافيانگاران و تاريخدانان پس از وى مانند مسعودى، ابوريحان بيرونى و...به روش وى توجه خاصى مبذول دارند. (11) توجه به تاريخ اقتصادى، طبيعى، اجتماعى، فرهنگى، سياسى و بررسى اوضاع و احوال جغرافيايى اقاليم و سرزمينهاى مختلف و اهتمام ويژه به «تاريخ جهانى» (3×) مىتواند بيانگر بينش فكرى عميق مورخ در نوع نگاه او به تاريخ باشد.