گفتيم غرض عمده از «دعا» غالب آمدن بر «احساس نقص» است . اما ، ما چه نقصهايي داريم ؟ ما در سه ساحت نقص داريم :
الف . نقص در ناحيه علم ب . نقص در ناحيه قدرت ج .نقص در ناحيه اراده .
نقص در ناحيه علم
1 . ما نميدانيم در جهان كدام ويژگيها قابل تغيير و كدام غيرقابل تغيير است . اگر توجه كنيد ميبينيد در نظر به گذشته دچار يكي از حالات احساس غم ، احساس ندامت و احساس حسرت ميشويم .
اين كه ما دچار اين حالات ميشويم ، به خاطر يك پيش فرض عمده است و آن اين كه اگر «گذشته ميتوانست آن چنان كه رخ داد ، رخ ندهد» هيچ وقت دچار آن حالات نميشدم . حال اگر بخواهيم تصحيح كنيم ، بايد بدانيم «تغيير يافتنيها» كدامند و «تغيير نيافتنيها» كدام ؟ اما اتفاقا علم ما در اين جهت ناكافي است .
2 . گاهي واقعا نميدانيم چه بايد بكنيم و چه نبايد بكنيم .
3 . معمولاً نميدانيم تأثير افعال ما بر ديگران چيست .
4 . بيخبري ما از واقعيتهاي جهان هستي به مقدار عظيمي در كار ما مهثر است .
نقص در ناحيه قدرت
از مهمترين نقص به نظر من در اين ناحيه اين است كه ما نميتوانيم خود را با ديگران مقايسه نكنيم ، با اين كه بايد مقايسه نكنيم . پيش فرض عمده مقايسه اين است كه گويا «سرمايه من و تو مساوي است» ، با اين كه اينگونه نيست .
5 . ما نميتوانيم يكسره در حال زندگي كنيم ، بسياري از عمر ما صرف زندگي در گذشته و آينده ميشود . توصيه ميشود كه تا آنجا كه ميتوانيد ، در حال زندگي كنيد . ماييم و همين حال . گذشته كه بازگشتني نيست ، آينده هم به دست نيامده است . در آن شعر منسوب به حضرت علي عليهالسلام آمده است : «مافات مضي و ماسياتيك فأين - قم فاغتنم الفرصة بين العدمين» آنچه كه گذشت از دست رفت و آنچه كه آينده است هنوز به دست نيامده است . فرصت ميان دو عدم را غنيمت شمار .
نظر به گذشته حاصلي جز حسرت ، اندوه و پشيماني ندارد . اين كه از گذشته پشيمانيد ، براي اين است كه ميبينيد كاري كردهايد كه نبايد ميكرديد . علامت واقعي پشيماني از گذشته تكرار نكردن آن عمل است . نظر به گذشته در هر دو صورت آن - شاد شدن از گذشته و غمگين شدن از گذشته - مضر است . شاد شدن از گذشته ما را در معرض اين خطر قرار ميدهد كه متوقف شويم ، و اگر از گذشته دچار حالت حسرت و اندوه و پشيماني شويم نيز باعث نااميدي از حال ميشود . هر دو حالت نشاط كار را از من ميگيرد .
ضعف در ناحيه اراده
ميدانيم كاري خوب است ، اما نميكنيم ، يا ميدانيم كاري بد است و ميكنيم . همه انسانهاي عادي كم و بيش به اين حالت دچار ميشوند . حتي اولياي خدا هم گاه از اين حالت مينالند . اين ضعف به خلاف دو ضعف قبلي - در ناحيه علم و قدرت - رفعشدني است . براي رفع ضعف اخلاقي به دو نكته بايد توجه داست :
اولاً رفع اين حالت در مراحل اوليه ناگوار است ، بايد اين ناگواري را تحمل كرد . ثانيا رفع اين حالت در ديدرس مردم دشوارتر است . بايد بركنار از منظر و مرئي به آن پرداخت . پي بردن به نقايص خود در سه ساحت علم ، قدرت و اراده زمينه مناسب و شرط مهم دعا كردن را فراهم ميكند .