اعجوبه قرن

علی محمد گودرزی، حمید بوربور، اباصلت رسولی

نسخه متنی -صفحه : 109/ 34
نمايش فراداده

آتش افروز مهربان

سرهنگ محمد علي تاجيك

شهيد اردستاني را از دوران نوجواني مي‌شناختم با خاطره‌اي كه از آن دوران از اين شهيد بزرگوار در ذهنم نقش بسته است ، همواره روح بلند و رأفت قلبش را ستوده‌ام

زماني كه محصل بودم و درمقطع دبيرستان تحصيل مي‌كردم ، مجبور بودم از روستا به شهر پيشوا بروم روستاي ما تا پيشوا 3 كيلومتر فاصله داشت هر روز صبح زود بايد در سرما و گرما اين راه را طي مي‌كردم تا به مدرسه مي‌رسيدم

روزهاي سرد زمستان ، پيمودن اين مسير برايم عذاب آور بود و از سرما به خود مي‌لرزيدم

وقتي به سه راهي پيشوا ورامين مي‌رسيدم ، مي‌ديدم آتش بزرگي كه حرارت آن تا شعاع چند متري مي‌رسيد ، مهيا و آماده است ، بدون اينكه كسي آنجا باشد من كه سرما تا مغز استخوانم نفوذ كرده بود ، با حرص و ولع تمام از گرماي آتش بهره مي‌بردم و خود را حسابي گرم مي‌كردم تا مدتي نمي‌دانستم كه چه كسي همه روزه اين آتش را تهيه مي‌بيند ، و اصلاً براي چه اين كار را مي‌كند

بعدها فهميدم كه شهيد اردستاني ، علي‌رغم اينكه روستايشان تا مدرسه بيش از چند دقيقه پياده روي فاصله نداشت ، براي گرم شدن من آن آتش را مهيا مي‌كرده و بلافاصله با ديدن من محل را ترك مي‌كرده است