اعجوبه قرن

علی محمد گودرزی، حمید بوربور، اباصلت رسولی

نسخه متنی -صفحه : 109/ 68
نمايش فراداده

كشاورزي را دوست دارم

سرهنگ حسن تاجيك

چند هكتار زمين در ورامين داشتيم معمولاً آخر هفته براي كمك در كارهاي كشاورزي به آنجا مي‌رفتم روزي براي انجام كاري به ادارة آبياري ورامين رفتم رئيس آن اداره به من گفت همكارتان را كه شغل مهمي دارد و بچة ورامين است ، مي‌شناسيد ؟ گفتم چه كسي را مي‌گوييد ؟ مشخصاتشان چيست ؟ گفت همان كه يك رنو دارد و بيل دسته كوتاهي هم عقب رنو مي‌گذارد گويا كشاورزي هم مي‌كند كه گاهي اوقات به اين اداره مي‌آيد

دانستم كه منظورش تيمسار اردستاني است گفتم ايشان همكار ما هستند گفت شنيده‌ام شغل مهمي در نيروي هوايي دارد ، ولي خيلي متواضع و فروتن است گفتم من از جزئيات خبر ندارم

چند روز بعد در تهران در مجتمع فرهنگي كوي انقلاب برنامه داشتيم از فرماندهان ، من جمله ايشان دعوت كرديم آخر مجلس يادم آمد كه موضوع را به او بگويم چون همه رفتند ، خدمت ايشان رسيده ، موضوع را گفتم گفت تو كه چيزي نگفتي ؟ گفتم نه گفت الحمدلله بهتر شد چون من گاهي براي گرفتن آب براي آب براي آبياري مزرعه به آن اداره مي‌روم ، دوست ندارم مرا بشناسند گفتم تيمسار شما هم كارهاي زراعي مي‌كنيد ؟! گفت من وقتي در مزرعه بيل مي‌زنم لذت مي‌برم ضمن اينكه در هوا پرواز مي‌كنم ، كشاورزي را نيز دوست دارم