بنانحمال
جلد: 12
نويسنده:
شماره مقاله:5092
بُنانِ حَمّال، ابوالحسن بنان بن محمدبن حَمدان، معروف به حمال د
رمضان 16ق/0اكتبر 28م، صوفى مشهور مصري. نام جد وي را در برخى منابع بجز
حمدان نيز ياد كردهاند نك: سمعانى، /30؛ ابنزيات، 90-91. در وجهشهرت وي به
حمال نيز سمعانى حكايتى آورده است /30-31 كه مآخذ ديگر دربارة آن سكوت
كردهاند.
بنان در واسط به دنيا آمد و در بغداد زيست و از همين رو، بعضى وي را بغدادي
خواندهاند ابونعيم، 0/24؛ ابن ماكولا، /62؛ نيز نك: خطيب، /01. از اين دورة
زندگى او اطلاع چندانى در دست نيست، جز آنكه در بغداد سالهاي جوانى را به
سرآورد و در همانجا به تحصيل علم و از جمله سماع حديث پرداخت؛ چه، از
محدثان بغداد همچون حسن بن عرفه، حسن بن محمد زعفرانى و حُمَيدبن ربيع
حديث روايت كرده است همو، نيز ابن ماكولا، همانجاها؛ ذهبى، 4/88.
بنان در بغداد طريقة تصوف پيش گرفت و با صوفيان آن خطه درآميخت. وي را از
استادان ابوالحسين نوري د95ق/08م، دانستهاند؛امانوري،سالهاپيشاز
بناندرگذشتهبود،چنانكهكتبطبقات او را به عنوان هم طراز و همنشين جنيد، و
در طبقة او طبقة دوم معرفى كردهاند. علاوه بر آن، نه تنها هيچ نقلى از شخص
نوري دراينباره وجود ندارد، بلكه هيچ كدام از مؤلفان قديم پيش از ابن
ملقّن د04ق/ 401م نيز در شرح حال وي، بدين امر حتى اشارهاي نكردهاند نك:
ابن ملقن، 9. از اين رو، بايد قول مذكور را كه نخست سلمى ابراز كرده است
ص 91 و ديگران از او گرفتهاند، با احتياط تلقى كرد نك: ذهبى، همانجا. همين
ترديد دربارة اينكه او استاد ابوعبدالله حُصري بوده است خواجه عبدالله، 97،
نيز وجود دارد.
به گواهى قرائن موجود، بنان در بغداد شيخى كامل بود، چندان كه از مصاحبان
جنيد د 98ق/11م به شمار مىآمد و اين بدان معناست كه سن او در آن زمان
نبايد كمتر از 0 بوده باشد نك: سلمى، همانجا.
بنان پس از ساليان بسيار، به مصر كوچ كرد و در آنجا اقامت گزيد. ممكن است
اين مهاجرت با واقعة تكفير، تعقيب و آزار صوفيان بغداد كه در 64ق/78م دورة
معتمد عباسى به تحريك احمد بن محمد بن غالب، معروف به غلام خليل رخ داد
و به «محنة غلام خليل» شهرت يافت نك: خطيب، /33-34؛ ذهبى، 3/84، 4/1،
بىارتباط نباشد.
بنان در مصر مجلس درس حديث داشت و احاديث وي را برخى از محدثان مصر روايت
كردهاند خطيب، همانجا؛ ذهبى، 4/88، 89؛ مقريزي، /97؛ نيز نك:سلمى،
91-92؛ابونعيم، همانجا؛بيهقى، 5 - 6.
بنان در اين دوره، با برخى مشاهير همعصر خويش، از فقيه و صوفى مراودت
داشت؛ از آن جمله بكّار بن قتيبه د 70ق/83م قاضىالقضات مصر را بايد ياد
كرد كه بنان از او حديث روايت كرده است ابن زيات، 91؛ ابن جوزي، /50؛ نيز
نك: سلمى، همانجا. ابوعلى رودباري نيز كه خبر يكى از كرامتهاي بنان به او
رسيده بود، به مصر شتافت و در زمرة مصاحبان او درآمد و از وي اخباري روايت
كرد ابونعيم، همانجا؛ قشيري، 6؛ نيز نك: خواجه عبدالله، همانجا؛ ابنجوزي،
/49. همچنين از ملاقاتبنان باابوجعفر محمد بنيعقوب معروف به ابن فرجىد
70ق/83م نيز گزارش شدهاست خواجه عبدالله، ..؛ قس: شعرانى، 8.
بنان دست كم يك بار حج گزارد و چندي در مكه مجاور بود نك: ابونعيم، همانجا؛
قشيري، 6؛ ابن جوزي، همانجا؛ ابن ملقن، 22- 24 و همانجا با ابراهيم خوّاص د
91ق/04م ديدار كرد جامى، 62.
رجالشناسان و مورخاناهلحديث بنان رازاهديفاضلدانستهاند نك: خطيب، /01-02؛
ابن ماكولا، همانجا؛ ذهبى، 4/88 و نويسندگان ترجمة احوال متصوفه او را از
شيوخ بزرگ و از طبقة سوم صوفيان قلمداد كردهاندنك: سلمى،91؛ قشيري، 6؛
خواجهعبدالله، 96-97؛ قس: ابن عربى، /61، اما در سخنان به جاي مانده از
بنان، وي نه فقيهى زاهد، بلكه صوفىاي اهل كشف و شهود مىنمايد مثلاً نك:
سلمى، 91-93؛ ابونعيم، 0/24- 25؛ خطيب، /01؛ درعين حال، در احوال بنان از
آشنايى او با علم فقه و پاي - بندياش به حدود شرع هم نشانهها ديده
مىشود. و اين همان ويژگى است كه صوفيان بغداد و وابستگان به مكتب جنيد
بدان بازشناخته مىشوند. به هر حال، در گزارشهايى كه عمدتاً از نيمة دوم
زندگى بنان و دورة حضورش در مصر در دست است، او عالمى پارسا و پرهيزگار
معرفى مىشود، چندان كه در زهد و عبادت به او مثل مىزدهاند. وي كه از نظر
مالى به حكومت وابسته نبود، آنچه را حق مىيافت، بازمىگفت و بر اعتقاد
خويش پاي مىفشرد. اين منش موجب شد تا حكاياتى از تقابل او با حكام طولونى
مصر و به خصوص خمارويه، در كتابهاي تاريخ ثبت شود مقريزي، /97-99؛ ابن
زيات، 0، 91؛ ابونعيم، خطيب، همانجاها. مقابلة بنان با طولونيان را به عنوان
مهمترين كرامت او شمردهاند نك: ابن زيات، 91-92؛ مقريزي، /99-00.
بنان در مصر درگذشت و در گورستان قرافه به خاك سپرده شد نك: ابن زيات، 90؛
شعرانى، همانجا؛ نبهانى، /12.
مآخذ: ابن جوزي، عبدالرحمان، صفة الصفوة، به كوشش محمود فاخوري، بيروت،
406ق؛ ابن زيات، محمد، الكواكب السيارة، قاهره، 325ق/907م؛ ابن عربى،
محمد، الفتوحات المكية، به كوشش عثمان يحيى، قاهره، 392ق/972م؛ ابنماكولا،
على، الاكمال، به كوشش عبدالرحمان بن يحيى معلمى، حيدرآباددكن،
381ق/961م؛ ابن ملقن، عمر، طبقات الاولياء، به كوشش نورالدين شريبه،
بيروت، 406ق/ 986م؛ ابونعيم اصفهانى، احمد، حلية الاولياء، بيروت، 387ق/
967م؛ بيهقى، احمد، كتاب الزهد الكبير، به كوشش عامر احمد حيدر، بيروت،
408ق/987م؛ جامى، عبدالرحمان، نفحات الانس، به كوشش محمود عابدي، تهران،
370ش؛ خطيب بغدادي، احمد، تاريخ بغداد، قاهره، 349ق؛ خواجه عبدالله
انصاري، طبقات الصوفيه، به كوشش محمد سرور مولايى، تهران، 362ش؛ ذهبى،
احمد، سيراعلام النبلاء، به كوشش شعيب ارنؤوط و ديگران، بيروت، 404ق/ 984م؛
سلمى، محمد، طبقات الصوفية، به كوشش نورالدين شريبه، حلب، 406ق/ 986م؛
سمعانى، عبدالكريم، الانساب، به كوشش عبدالرحمان بن يحيى معلمى،
حيدرآباددكن، 384ق/964م؛ شعرانى، عبدالوهاب، الطبقات الكبري، قاهره،
374ق/954م؛ قشيري، عبدالكريم، الرسالة القشيرية، قاهره، 359ق/940م؛ مقريزي،
احمد، المقفى الكبير، به كوشش محمد يعلاوي، بيروت، 411ق/991م؛ نبهانى،
يوسف، جامع كرامات الاولياء، بهكوشش ابراهيم عطوهعوض، قاهره، 409ق/
989م. عبدالامير جابري زاده