رهجو آيا مجرم بودن بهمعناى گنهكار بودن است؟ اگر چنين باشد ديگر بهقوم لوط اختصاص ندارد بلكه شامل اقوام و گروههاى ديگر انسانى مىشود؟
رهنما مفسرين گرانقدر «مجرم» را بهمعناى متعددى بيان كردهاند بعضى مجرم را مساوى با كافر103 و بعضى بهمعناى فاسق و بعضى كافر و طغيانگر و بعضى گفته، مجرم كسى است كه از حق بريده و بهباطل پيوسته است104 و بعضى گفته معناى مجرم بودن قوم لوط اين است كه اين قوم مبتلا بهكثرت معاصى و اسراف در معصيت بودهاند كه بزرگترين گناهشان كه در حضور ديگران در عيان انجام مىدادند و از آن شرم نمىكردند، لواط يا همجنسبازى بود آنهم نه براى ارضاء شهوت بلكه بهمنظور اذيت و آزار كسانى كه وارد بر شهرشان مىشدند
بنابراين روشن مىشود كه هر قوم معصيتكارى را قوم مجرم نمىتوان دانست و هر گنهكارى را كافر و فاسق و طغيانگر نمىتوان خواند، چه بسيارند انسانهاى كه عصيانشان در عين كرنش در برابر حق تعالى است يعنى ضمن اينكه مسلم و مؤمناند گناه مىكنند گناه علل و عواملى دارد كه بعضاً در محيط زندگى و يا در وجود انسان قرار دارد كه سبب لغزش مىگردد، از اين رو خداوند با توجه بهاين شرايط راه توبه و بازگشت را اگرچه مكرر اتفاق افتد باز گذاشته است و توبهكننده را دوست دارد «ان اللَّه يحب التوابين» و در حديث قدسى مىفرمايد اگر آنهايى كه پشت كردهاند بهمن بدانند چقدر اشتياق بازگشتشان را دارم از شوق مىمردند105 پس آن گناهى انسان را مانند قوم لوط مجرم مىكند كه همراه با كفر و فسق و طغيانگرى باشد و بدون هيچگونه احساس شرمى با جسارت تمام انجام شود و از هيچكس در انجام آن گناه بهدل هراسى راه ندهد اينجاست كه خداوند در همين عالم گردن اين طغيانگر را خرد مىكند و پوزه او را بهخاك مذلت مىمالد و نسل او را قطع مىكند چنانكه با اقوام گذشته همچون قوم لوط كرد
ائنكم لتأتون الرجال شهوة من دون النساء بل انتم قوم تجهلون106
ترجمه آيا شما بهجاى زنان، از روى شهوت بهسراغ مردان مىرويد؟ شما قومى نادانيد
در آيه شريفه براى اينكه روشن سازد انگيزه اين عمل لواط جهالت و نادانى است مىافزايد بلكه شما قومى جاهل و نادان هستيد بل انتم قوم تجهلون جهل بهخداوند، جهل بههدف آفرينش و نواميس خلقت، و جهل بهآثار شوم اين گناه ننگين كه اگر خودتان خوب بينديشيد بهاين حقيقت مىرسيد كه اين عمل تا چه حد جاهلانه است و ذكر اين جمله بهصورت استفهاميه «أئنكم» براى اين است كه پاسخ را مخاطب از درون وجدان خود بشنود تا مؤثرتر باشد107
بنابراين مىتوان جهل را بهعنوان يكى از صفات ريشهاى و اساسى اين قوم دانست كه منجر بههلاكت آنها شده است
فما كان جواب قومه الا ان قالوا اخرجوا ال لوط من قريتكم انهم اناس يتطهرون108
ترجمه آنها پاسخى جز اين نداشتند كه بهيكديگر گفتند «خاندان لوط را از شهر و ديار خود بيرون كنيد، كه اينها افرادى پاكدامن هستند!
اوج انحطاط و انهدام اخلاقى در اينجاست كه جامعه و قومى نتوانند افراد پاك و وارسته را در ميان خود تحمل كنند و بهاين نتيجه برسند كه بهنوعى آنها را از جامعه خود حذف كنند چنانكه بنابر آيه شريفه مذكور در مورد قوم لوط مىبينيم كه برخوردشان با لوطع اين است كه مىگويند پاكدامنى عيبى است غيرقابل تحمل پس بايد آنها را از شهر خود بيرون نماييم چنانچه مفسرين مىگويند [جواب قوم لوط بيانگر انحطاط فكر و سقوط فوقالعاده اخلاقى آنها بود] آرى در محيط آلودگان، پاكى جرم است و عيب، يوسفهاى پاكدامن را بهجرم عفت و پارسائى بهزندان مىافكنند، اما زليخاصفتان آزادند و در شهر و ديار خود آسوده
اين احتمال نيز در جمله «اناس يتطهرون» وجود دارد كه آنها بهخاطر فرو رفتن در اين منجلاب فساد و خو گرفتن بهآلودگى، اين سخن را از روى مسخره كردن خاندان لوط گفتند كه اينها تصور مىكنند كار ما ناپاكى است و پرهيز آنها پاكدامنى است چه چيز عجيب و مسخرهاى؟ و اين شگفتآور نيست كه حس تشخيص انسان براثر خو گرفتن بهيك عمل ننگين دگرگون شود چنان كه نقل كردهاند مرد دباغى كه دائماً با پوستهاى متعفن سر و كار داشت و شامه او با آن خو گرفته بود روزى از بازار عطاران گذر كرد و بيهوش شد، حكيمى دستور داد او را بهبازار دباغان ببريد تا بههوش آيد و از مرگ نجات يابد زيرا بوى عطر براى او غيرقابل تحمل شده است109
چه بد جامعه و چه بد مردمى هستند آنان كه اعمال نيك و نيكسيرتان برايشان غيرقابل تحمل و اعمال زشت و زشتسيرتان برايشان مقبول و قابل پذيرشند اينان با بوى متعفن جهنم و جهنميان خو گرفته و از بوى معطر بهشت و بهشتيان و اعمال صالح متنفر و منزجر شدهاند لطفاً انديشه كنيد!!
1- تكذيب، كفر = مهلت و عذاب سخت
2- تكذيب فرستاده خدا،بىتقواى، تجاوزگرى وفساد = نزول عذاب
3- ماجراى عذاب قوم لوط از ابتداء تا انتها
4- بيان ديگر از عذاب قوم لوط از آغاز تا پايان