فقاهت و حکومت

علی ربانی گلپایگانی

نسخه متنی -صفحه : 23/ 18
نمايش فراداده

وقتي پايداري عدالت اجتماعي جزو اهداف بعثت پيامبران باشد آيه 25 سوره حديد چگونه مي‌توان گفت دين از سياست جداست و با حکومت سر و کاري ندارد ضرورت دستگاه حکومت و رهبري سياسي براي پايدار شدن عدالت اجتماعي بر هيچ خردمندي پوشيده نيست

برخي ديگر همين نظريه را به گونه‌اي ديگر مطرح نموده و مشکل را در انديشه عصمت امام که از اصول عقايد شيعه است ديده‌اند ، احمد امين مصري پس از شرح عقيده شيعه درباره امامت به مقايسه ميان نظريه شيعه و اهل سنت در اين باره پرداخته و نظريه شيعه را مخالف دموکراسي و نظريه اهل سنت را هماهنگ با آن تفسير نموده و گفته است «از نظر اهل سنت ، خليفه انساني است به سان انسانهاي ديگر و از نظر علم و دانش بر ديگران مزيتي ندارد ، تنها مزيت او در اخلاق و توانايي مديريت جامعه است ، وي ممکن است عادل باشد و ممکن است ستم نمايد و چه بسا هتک حرمت الهي کرده شراب بنوشد و عصيان ورزد در اين صورت اگر مردم بر عزل او توانايي داشته باشند ، او را عزل خواهند کرد ، ولي امام از ديدگاه شيعه برتر از آن است که مورد انتقاد قرار گيرد او دربار هيچيک از کارهاي خود مورد سؤال و بازخواست واقع نمي‌شود خوب و بد با افکار و اعمال او سنجيده مي‌شود اين نظريه با دموکراسي منافات دارد زيرا در دموکراسي حکم از آن مردم و در طريق مصلحت آنان است و تصميم گيري‌ها بر اساس عقل انجام مي‌گيرد و امام و زمامدار جز خدمتگزار مردم نيست »

هر گاه سخن احمد امين درباره امامت درست باشد ، در مورد نبوت نيز درست خواهد بود ، در آن صورت بايد عصمت پيامبران الهي ـ في الجمله ـ مورد قبول همه مذاهب اسلامي ـ اعم از شيعه و اهل سنت ـ است دليل اين اجماع و وفاق کلامي نيز آيات قرآني است که به روشني بر عصمت پيامبران دلالت دارند

4/4 ـ اين گونه تحليل‌ها ناشي از نداشتن درک عميق و استوار از تعاليم اسلامي از يک سو و خود باختگي در برابر تمدن علمي دنياي غرب از سوي ديگر است که از آسيبهاي فکري ـ رواني بسياري از ـ به اصطلاح ـ روشنفکران ديني است ؛ چه در کسوت روحانيت و چه در کسوت ديگر از نظر دين باوران ژرفکاو که هم در حوزه دين شناسي مجتهد و صاحب نظرند و هم به دستاوردهاي مثبت تمدن علمي ارج مي‌گذارند ، و هم از اصول دموکراسي و حقوق بشر در آرماني‌ترين شکل آن حمايت مي‌کنند ، حکومت ديني نه تنها با اصول حقوق بشر و روح دموکراسي ناسازگار نيست ، بلکه يگانه راه وصول به آن است حکومت ديني ـ به گونه‌اي که در جهان‌بيني اسلامي ترسيم شده است ـ با ويژگي‌ها زير قابل تعريف وتوصيف است

1ـ حق تشريع و تقنين مخصوص خداوند است و وظيفه رهبران و حاکمان الهي تفسير ، تبيين و اجراي آن

قوانين است و قوانين جاري حکومتي بايد در چارچوب قوانين الهي تدوين گردد ، به گونه‌اي که روح و گوهر احکام الهي در همه آنها نهفته و نمودار باشد

2ـ جز خداوند کسي به طور مستقل و بالذات حق تصرف در جان و مال افراد را ندارد ، يعني حق حکومت و سياست و دخالت در سرنوشت افراد مخصوص خداوند است و مشروعيت حکومت و سياست بشري منوط به استناد و انتساب آن به اذن و خواست خداوند است

3ـ فلسفه حکومت ديني تأمين خير و سعادت افراد جامعه در بعد مادي و معنوي ، دنيوي و اخروي است که دست يافتن به آنها در گرو نشر معارف ديني و اجراي قوايني آسماني است معارف و قوانيني که در قرآن و سنت ضبط و ثبت گرديده‌ است

4ـ حق و تکليف ميان دولت و ملت يا حکومت و امت دو جانبه است از آنجا که حکومت مظهر اراده و خواست خداوند حامي و مجري احکام و قوانين الهي است ، حمايت و دفاع از آن وظيفه ديني امت اسلامي است ، و از طرفي چون غايت و انگيزه حکومت تأمين خير و سعادت امت است ، در حقيقت حکومت و رهبري ديني خدمتگزار مردم است

5ـ حکومت ديني بر پايه مشورت ، ارشاد ، نصيحت و نظارت دو جانبه رهبري و مردم و امامت و امت استوار است رهبري ديني در تصميم ‌گيري‌هاي مربوط به امور جامعه با آنان به مشورت مي‌پردازد و پس از تبادل رأي و ارزيابي جهات مختلف موضوع و در نظر گرفتن جنبه‌هاي سود و زيان و مصالح و مفاسد تصميم نهايي توسط رهبر گرفته و اجرا مي‌گردد و همان گونه که رهبر و نمايندگان