خداى رحمان چيزى فرو نفرستاده است، شما چيزى جز دروغ نمىگوييد
16- گفتند پروردگار ما مىداند كه ما به سوى شما [به رسالت] فرستاده شدهايم
17- و بر عهده ما جز پيامرسانى آشكار چيزى نيست
18- گفتند ما به شما فال بد مىزنيم، اگر دست برنداريد، شما را سنگسار مىكنيم، و از ما عذابى دردناك به شما مىرسد
19- گفتند فال بدتان با شماست، آيا چون اندرز داده شويد [بايد فال بد بزنيد؟]، حق اين است كه شما قومى تجاوزپيشهايد
20- و مردى از دوردست شهر شتابان آمد، گفت اى قوم من از فرستادگان [/پيامبران] پيروى كنيد
21- از كسانى كه از شما پاداشى نمىخواهند و خود رهيافتهاند، پيروى كنيد
22- و مرا نرسد كه كسى را كه مرا آفريده است، و شما هم به سوى او بازگردانده مىشويد، نپرستم
23- آيا به جاى او خدايانى را به پرستش گيرم كه اگر خداى رحمان بلايى در حق من اراده كند، شفاعت ايشان مرا سود ندهد و نتوانند مرا نجات دهند
24- من در آن صورت در گمراهى آشكارم
25- پس سخن مرا بشنويد [و شهادت دهيد] كه من به پروردگارتان ايمان آوردهام
26- گفته شود وارد بهشت شو، گويد اى كاش قوم من مىدانستند
27- اين را كه پروردگارم مرا آمرزيده است، و مرا از گراميان قرار داده است
28- و ما بر سر قوم او، پس از او، سپاهى از آسمان فرو نفرستاديم، و ما فرو فرستنده [آن] نبوديم
29- آن جز بانگ مرگبارى يگانه نبود، آنگاه ايشان خاموش شدند
30- اى دريغ بر بندگان، هيچ پيامبرى براى آنان نيامد، مگر آنكه او را ريشخند كردند
31- آيا نينديشيدهاند كه چه بسيار پيش از ايشان، نسلهايى را نابود كرديم كه آنان به سوى اينان باز نگشتند
32- و همگيشان جز جمعى نيستند كه نزد ما احضار كرده شوند
33- و زمين پژمرده [/باير]مايه عبرتى است براى آنان كه زندهاش گردانديم و از آن دانهها برآورديم كه از آن مىخورند
34- و در آن باغهايى از خرما و انگور پديد آورديم و در آنجا چشمهساران روان ساختيم
35- تا سرانجام از بار و بر آن و آنچه دستهاى خودشان عمل آورده بود، بخورند، آيا سپاس نمىگزارند؟
36- پاك و منزه است كسى كه همه گونهها را آفريده است، از جمله آنچه زمين مىروياند و نيز از [وجود] خودشان و نيز آنچه نمىشناسند
37- و براى آنان شب پديده شگرفى است كه روز را از آن جدا مىسازيم كه آنگاه در تاريكى فرو مىروند
38- و خورشيد با قرار و قاعده[ى معينش] جريان دارد، اين اندازه آفرينى [خداوند] پيروزمند داناست
39- و ماه را نيز منزلگاههايى مقرر داشتهايم تا [در سير خويش] همچون شاخه خشكيده ديرينه باز مىگردد
40- نه خورشيد را سزاوار است كه [در سير خود] به ماه برسد، و نه شب بر روز سبقت جويد، و همه در سپهرى شناورند
41- و مايه عبرتى است براى آنان كه ما زاد و رودشان را در كشتى گرانبار سوار كرديم
42- و براى آنان چيزى همانند آن آفريدهايم كه سوارش مىشوند