جانشين قرار داد و در اين سرزمين جاى داد كه در بخشهاى هموار و هامونش قصرهايى مىساختيد و از كوهها براى خود خانههايى مىتراشيديد، پس نعمتهاى الهى را ياد كنيد و در اين سرزمين فتنه و فساد برپا مكنيد
75- بزرگان قومش كه استكبار مىورزيدند، به مؤمنان مستضعف مىگفتند آيا مطمئنيد كه صالح از سوى پروردگارش به پيامبرى فرستاده شده است؟ [ايشان در پاسخ] مىگفتند [آرى] ما به رسالت او مؤمن هستيم
76- استكبارپيشگان مىگفتند ما به آنچه شما ايمان داريد، اعتقادى نداريم
77- آنگاه شتر را پى كردند و از فرمان پروردگارشان سر پيچيدند و گفتند اى صالح اگر از پيامبرانى آنچه از عذاب به ما وعده مىدهى [بر سر ما] بياور
78- آنگاه زلزله ايشان را فرو گرفت و در خانهشان از پا درآمدند
79- [صالح] از آنان رويگردان شد و گفت اى قوم من، به راستى كه پيام پروردگارم را به شما رساندم و خير شما را خواستم، ولى شما خيرخواهان [و اندرزگويان] را دوست نداريد
80- و لوط را [به پيامبرى فرستاديم] كه به قومش مىگفت آيا عمل ناشايستى را كه پيش از شما هيچكس از جهانيان مرتكب نشده است، مرتكب مىشويد؟
81- شما از روى شهوت، با مردان، به جاى زنان مىآميزيد، آرى شما قومى تجاوزكار هستيد
82- و پاسخ قوم او جز اين نبود كه مىگفتند آنان را از شهرتان برانيد كه مردمانى منزهطلب هستند
83- آنگاه او و خانوادهاش را نجات داديم، مگر زنش را كه از واپس ماندگان بود
84- و بر آنان بارانى [از سنگ] بارانديم، بنگر كه سرانجام گناهكاران چگونه بود
85- و به سوى [قوم] مدين برادرشان شعيب را [فرستاديم] كه گفت اى قوم من خداوند را كه خدايى جز او نداريد بپرستيد، به راستى كه حكم روشنى از سوى پروردگارتان براى شما آمده است، پس پيمانه و ترازو را درست بداريد [و تمام بدهيد] و به مردم اجناسشان را كم ندهيد، و در اين سرزمين پس از آنكه به صلاح آمده است، فتنه و فساد نكنيد كه اگر مؤمن باشيد اين برايتان بهتر است
86- بر سر هر راهى [به كمين مردم] منشينيد كه [مردم را] بترسانيد، و هركسى را كه ايمان دارد از راه خدا بازداريد و آن را ناهموار و ناهنجار مشماريد، و ياد كنيد كه زمانى اندكشمار بوديد و او افزونتان كرد، و بنگريد كه سرانجام اهل فساد چگونه بود
87- و اگر گروهى از شما به پيام من ايمان آوردند و گروهى ايمان نياوردند صبر كنيد كه خداوند در ميان ما داورى كند و او بهترين داوران است
88- بزرگان قوم او كه استكبار ورزيده بودند گفتند اى شعيب تو و كسانى را كه همراه تو ايمان آوردهاند از شهرمان بيرون مىكنيم مگر آنكه به آيين ما بازمىگرديد، گفت حتى اگر دلمان نخواهد؟
89- اگر به آيين شما -پس از آنكه خداوند از آن نجاتمان داده است- بازگرديم، به راستى كه بر خداوند دروغ بستهايم، و ما را نسزد كه به آن بازگرديم، مگر آنكه خدا، پروردگارمان بخواهد، كه علم او همه چيز را فراگير است، بر خدا توكل كرديم، پروردگارا بين ما و قوممان به حق داورى كن كه تو بهترين داورانى
90- و بزرگان قومش كه كفرورزيده بودند، گفتند اگر از شعيب پيروى كنيد، در آن صورت زيانكار خواهيد بود
91- آنگاه زلزله آنان را فروگرفت و در خانهشان از پا درآمدند
92- گويى دروغگوانگاران شعيب، هرگز در آن [سرزمين] نبودهاند، دروغگوانگاران شعيب زيانكار بودهاند
93- آنگاه [شعيب] از آنان رويگردان شد و گفت اى قوم من، به راستى كه پيامهاى پروردگارم را به شما رساندم و خير شما را خواستم، پس چگونه بر قوم كافر دريغ بخورم