4- اگر ما اراده كنيم، از آسمان بر آنان آيهاى نازل مىكنيم كه گردنهايشان در برابر آن خاضع گردد
5- و هيچ ذكر تازهاى از سوى خداوند رحمان براى آنها نمىآيد مگر اينكه از آن رويگردان مىشوند
6- آنان تكذيب كردند؛ امّا بزودى اخبار كيفر آنچه را استهزا مىكردند به آنان مىرسد!
7- آيا آنان به زمين نگاه نكردند كه چه قدر از انواع گياهان پر ارزش در آن رويانديم؟!
8- در اين، نشانه روشنى است بر وجود خدا؛ ولى بيشترشان هرگز مؤمن نبودهاند
9- و پروردگار تو عزيز و رحيم است
10- به خاطر بياور هنگامى را كه پروردگارت موسى را ندا داد كه به سراغ قوم ستمگر برو،
11- قوم فرعون، آيا آنان از مخالفت فرمان پروردگار پرهيز نمىكنند؟!
12- موسى عرض كرد «پروردگارا! از آن بيم دارم كه مرا تكذيب كنند!
13- و سينهام تنگ مىشود، و زبانم بقدر كافى گويا نيست؛ برادرم هارون را نيز رسالت ده تا مرا يارى كند
14- و آنان به اعتقاد خودشان بر گردن من گناهى دارند؛ مىترسم مرا بكشند و اين رسالت به پايان نرسد!»
15- فرمود «چنين نيست، آنان كارى نمىتوانند انجام دهند؛ شما هر دو با آياتِ ما براى هدايتشان برويد؛ ما با شما هستيم و سخنانشان را مىشنويم
16- به سراغ فرعون برويد و بگوييد «ما فرستاده پروردگار جهانيان هستيم؛
17- بنىاسرائيل را با ما بفرست» آنها به سراغ فرعون آمدند ؛
18- فرعون گفت «آيا ما تو را در كودكى در ميان خود پرورش نداديم، و سالهايى از زندگيت را در ميان ما نبودى؟!
19- و سرانجام، آن كارت را كه نمىبايست انجام دهى انجام دادى و يك نفر از ما را كشتى، و تو از ناسپاسانى!»
20- موسى گفت «من آن كار را انجام دادم در حالى كه از بىخبران بودم
21- پس هنگامى كه از شما ترسيدم فرار كردم؛ و پروردگارم به من حكمت و دانش بخشيد، و مرا از پيامبران قرار داد
22- آيا اين منّتى است كه تو بر من مىگذارى كه بنىاسرائيل را برده خود ساختهاى؟!»
23- فرعون گفت «پروردگار عالميان چيست؟!»
24- موسى گفت «پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است، اگر اهل يقين هستيد»
25- فرعون به اطرافيانش گفت «آيا نمىشنويد اين مرد چه مىگويد ؟!»
26- موسى گفت «او پروردگار شما و پروردگار نياكان شماست»
27- فرعون گفت «پيامبرى كه به سوى شما فرستاده شده مسلماً ديوانه است»
28- موسى گفت «او پروردگار مشرق و مغرب و آنچه ميان آن دو است مىباشد، اگر شما عقل و انديشه خود را به كار مىگرفتيد»
29- فرعون خشمگين شد و گفت «اگر معبودى غير از من برگزينى، تو را از زندانيان قرار خواهم داد!»
30- موسى گفت «حتى اگر نشانه آشكارى براى تو بياورم باز ايمان نمىآورى ؟!»
31- گفت «اگر راست مىگويى آن را بياور!»
32- در اين هنگام موسى عصاى خود را افكند، و ناگهان مار عظيم و آشكارى شد؛
33- و دست خود را در گريبان فرو برد و بيرون آورد، و در برابر بينندگان سفيد و روشن بود