تهديد، تطميع، زهر چشم گرفتن، زندان كردن، به دار آويختن و ايجاد رعب و وحشت زمينه را براى ادامه حكومت خود آماده كند
او نسبتاً دادگر و عادل بود و كارهاى مثبتى انجام داد در اين كه چه عاملى باعث شد دست به كارهاى مثبت و اصلاحات بزند، گفته شده كه او با وضع پريشان تودهها و امواج خشم و تنفّر شديد مردم از دستگاه خلافت بنىاميّه مواجه بود و از آغاز كار، در مقام دلجويى از محرومان و ستمديدگان برآمد وى در بخشنامهاى از استانداران و فرمانداران خود خواست كه با مردم خوشرفتارى نمايند
البته بعضى از مورّخان كارهاى مثبت او را سياسى مىدانند و م عتقدند وى براى حفظ حكومت اموى دست به اين اصلاحات زده است
او اين مبارزه را از درون خانه خود آغاز كرد فاطمه همسر وى كه دختر عبدالملك بن مروان بود از پدر و برادرش هداياى زيادى دريافت كرده بود، ولى عمر بن عبدالعزيز از وى خواست كه يا تمام آن هدايا را به بيت المال برگرداند و يا خانه او را ترك كند همسرش اطاعت كرد و آن اموال را به بيت المال برگرداند
همچنين، وى دست بنىاميه را از جان و مال مردم كوتاه ساخت؛ اموالى را كه آنان از مردم گرفته بودند از ايشان گرفت و به صاحبانش پس داد حتى تمام اموال و دارايىهاى سليمان بن عبدالملك را فروخت و پول آن را به بيت المال برگرداند
دو حادثه به ظاهر كوچك در دوران كودكى عمر بن عبدالعزيز باعث شد كه وى بعد از رسيدن به خلافت، سب علي ع را ممنوع كند
الف روزى وى در كوچه با بچهها بازى مىكرد كودكان طبق م عمول، هنگام بازى، علي ع را لعن مىكردند عمر بن عبدالعزيز هم همراه با آنان به سبّ علي ع مىپرداخت در اين هنگام، م علّم وى كه از كوچه مىگذشت، متوجّه شد كه او هم به علي ع دشنام مىدهد هنگامى كه «عمر» براى درس به كلاس رفت، استاد با استدلال به او فهماند كه نبايد چنين كند استدلال توأم با رنجش خاطر استاد در دل او مؤثر افتاد و وى ضمن عذرخواهى پذيرفت كه ديگر امام علي ع را لعن نكند
ب عبدالعزيز، پدر عمر، حاكم مدينه بود و روزهاى جم عه طبق م عمول در خطبه نماز، علي ع را سب مىكرد روزى عمر بن عبدالعزيز از پدر سؤال كرد «شما هر موضوعى را با فصاحت تمام بحث مىكنى، چرا وقتى نوبت به لعن على مىرسد به لكنت زبان دچار مىشوى؟» عبدالعزيز در جواب گفت «فرزندم! اگر مردمى كه دور ما جم ع شدهاند و پاى منبر ما مىنشينند، آنچه من از فضايل على مىدانم بدانند، از گرد ما پراكنده مىشوند و به دنبال فرزندان او مىروند»
عمر در حالى كه هنوز نواى استدلال استاد در گوشش طنينانداز بود، پس از شنيدن اين اعتراف تكان دهنده از پدر، با خود عهد كرد اگر روزى به قدرت رسيد، اين بدعت شوم را از ميان بردارد به همين خاطر وقتى در سال 99 هجرى به قدرت رسيد طى بخشنامهاى دستور داد كه در سخنرانىها به جاى لعن علي ع آيه نود سوره نحل را بخوانند بدين ترتيب، اين بدعت هفتاد ساله را كه توسط م عاوية بن ابىسفيان رايج شده بود از ميان برداشت
فدك بعد از پيامبر تبديل به مسألهاى پرماجرا شد طمّاعان دنياپرست نتوانستند از آن بگذرند؛ لذا آن را دست به دست چرخاندند تا به عمر بن عبدالعزيز رسيد وى آن را به فرزندان زهراس داد و گفت «فدك مال آنهاست و بنىاميه حقى در آن ندارند» برگرداندن فدك نتيجه سخنان امام باقرع خطاب به عمر بن عبدالعزيز بود
بعد از رحلت پيامبر، خلفا با انگيزههاى سياسى نوشتن حديث را ممنوع كردند اين امر تا زمان عمر بن عبدالعزيز ادامه داشت، اما وى طى بخشنامهاى دانشمندان و راويان را