سه با شكست اقدام به عقب نشينى كردند در مرحله چهارم علىع را به فرماندهى برگزيد آن حضرت با درايت و تيزهوشى بر دشمنان شبيخون زد و هفت تن از دلاوران آنان با شجاعتهاى علىع كشته شدند و دشمن تاب مقاومت در خود نديد و با جا گذاشتن غنايم بسيار پا به فرار گذاشت علىع پيروزمندانه وارد مدينه گشت در حالى كه پيامبر و عدهاى از اصحاب به استقبال لشكر فاتح علىع آمده بودند
چون اسراى اين جنگ با طناب بسته شده بودند مثل اينكه به زنجير كشيده شدهاند، اين غزوه را ذاتالسلاسل ناميدند
مجمع البيان، ج 10، ص 528 فروغ ابديت، ج 2، ص 301 بحار، ج 21، ص 67
در ماه رجب سال نهم هجرى غزوه تبوك اتفاق افتاد
دژ بلند و محكمى كه در كنار چشمه آبى ساخته شده بود و در نوار مرزى كشور سوريه قرار داشت، تبوك نام داشت تبوك دورترين نقطهاى بود كه رسول خدا در طى غزوات خود به آنجا مسافرت كرد سوريه در آن زمان از مستعمرات روم شرقى بود به مركزيت قسطنطنيه
امپراتور روم از نفوذ اسلام سخت در هراس بود و ارتش مجهزى تشكيل داد تا مسلمانان را غافلگير كند و به اين جهت چهلهزار سوار و پيادهنظام مجهز به آخرين سلاحهاى پيشرفته زمان در تبوك مستقر شدند
وقتى اين خبر به پيامبر اكرمص رسيد سپاهى متشكل از سىهزار نفر فراهم آورد و علىع را در مدينه جانشين خود كرد و به سوى تبوك حركت كرد وقتى مسلمانان به تبوك رسيدند اثرى از سپاه روم نديدند چون لشكريان اسلام در راه تبوك سختىها كشيده بودند اين لشكر را »جيش العسره« ناميدند
پيامبر سران سپاه را جمع كرد و با آنان مشورت نمود كه آنان جملگى گفتند به مدينه بازگرديم و پيامبر پذيرفت و بازگشتند
تاريخ ابنخلدون، ج 2، ص 384 سيره ابنهشام، ج 4، ص 169
در ماه رجب سال نهم هجرى نجاشى پادشاه حبشه رحلت كرد
نجاشى پادشاه حبشه مردى ديندار بود كه به فرموده رسول خدا به احدى ظلم نكرد و سرزمين او را سرزمين راستى ناميد
در سال چهارم بعثت مسلمانان به خاطر فشار زياد قريش به كشور او مهاجرت كردند نجاشى آنان را پذيرفت و بسيار احترام گذاشت و امنيت آنان را تضمين كرد قريش براى بازگرداندن مسلمانان تلاش كردند و به نجاشى به خاطر پناه دادن آنان اعتراض كردند؛ اما اين اعتراض به نفع مسلمانان شد و با سخنان جعفر بن ابىطالب، نجاشى بر صدق و راستى مسلمانان پى برد و خود نيز مسلمان شد
مردم حبشه از اسلام آوردن او آگاه شده بر او اعتراض كردند نجاشى يك كشتى براى مسلمانان آماده كرد كه در صورتى كه مردم به او آسيبى وارد كردند به مكه برگردند او شهادتين را نوشت و شهادت بر عبد بودن عيسىع را نيز بر آن اضافه كرد و در سمت راست قباى خود جا داد سپس بر مردم حبشه وارد شد و از مردم پرسيد »در باره عيسى چه مىگوييد؟« گفتند »او پسر خداست« نجاشى دست روى نوشته گذاشت و گفت من چيزى بر اين زيادتر نمىگويم و مقصودش شهادتين بود مردم او را رها كردند در سال نهم هجرى وقتى او درگذشت پيامبر به مسلمانان فرمود »اَليَوْمَ ماتَ رَجُلٌ صالِحٌ، قُومُوا لِلصَّلاةِ عَلَيْه«؛ امروز مرد پرهيزكارى درگذشت، برخيزيد و بر او نماز گزاريد جنازه نجاشى جلوى پيامبر ظاهر شد و در بقيع بر وى نماز خواند
السيرة النبويه، ج 1، ص 379 منتهى الآمال، ج 1، ص 186
روز اول ذيحجه سال نهم هجرى رسول اكرمص، ابوبكر را به سمت مكه فرستاد تا آيات اوائل سوره برائت را بر كفار مكه بخواند پس از رفتن او جبرئيل نازل شد و امر كرد به رسول