سیره شهید بهشتی

نسخه متنی -صفحه : 514/ 8
نمايش فراداده

در شهريور 1330 مجدداً به قم برگشتم ووقتم را به دو قسمت تقسيم كردم هفته اي چند ساعت در دبيرستانهاي قم انگليسي تدريس ميكردم وبقيه وقت رابه تكميل تحصيلات وتدريس درحوزه علميه قم اختصاص داده بودم در آن سال با علامه طباطبايي بحث هاي مفصل فلسفي داشتيم وكتاب روش رئاليسم دردست تهيه بود شبهاي پنج شنبه وجمعه جلساتي داشتيم كه به همين منظور بحثهاي فلسفي را فعالانه دنبال ميكرديم علاوه بر اين به درس اسفار علامه طباطبايي هم ميرفتم وتا پنج سال بيشتر به تكميل مطالعات فلسفي خودم پرداختم .

ضمن ادامه مطالعات در زمينه فقه واصول وتدريس در حوزه ، در سال 1333 درقم دبيرستاني را با شيوه جديد به نام دبيرستان دين ودانش تأسيس كردم در سال 1336 دوره دكتري دانشگاه راگذراندم در حدود سال1338 در دبيرستان دين ودانش كلاسهايي براي طلاب فاضل حوزه به وجود آورديم كه در آن به زبانهاي انگليسي ، مكالمه عربي ،عربي روز وعلوم طبيعي در حد يك ديپلمه ادبي آشنا بشوند عده زيادي از فضلا به اين كلاسها آمدند وكلاسهاي سازنده اي بود در سال 1339 با جمعي از مدرسين حوزه براي تهيه يك برنامه به منظور سازماندهي حوزه علميه قم مصمم شديم طي جلسات متعدد برنامه اي تهيه كرديم كه قراربود به مرحوم آيت الله بروجردي ارائه كنيم وبا تصويب ايشان اجرا نماييم برنامه ماآماده شده بود كه در فروردين 1340 آيت الله بروجردي فوت كردند بعد در شهريور 40 به همراه آيت الله مشكيني وآيت الله رباني شيرازي ، اين برنامه را با همكاري آيت الله العظمي گلپايگاني در يك مدرسه كنار افتاده در قم به صورت نمونه آغاز كرديم برا ي اولين بار بود كه در قم مدرسه اي با برنامه ونظم كارش را آغاز ميكرد آن وقت نيمي از آن مدرسه در اختيار ما بود در سال چهل ودوكه مدرسه حقاني در اختيار ما قرار گرفت ،برنامه را به صورت كاملتر به مدرسه حقاني ،كه نام آن در وقف نامه مدرسه منتظريه الشمس است ، منتقل كرديم .

همان طور كه ميدانيد مدرسه حقاني منشأ فعاليتهاي بسياري شد وفضلاي مبارز وفضلاي محققي را تربيت كرد كه همه مشغول كار وفعاليت در نقاط مختلف كشور هستند به دنبال يك سخنراني كه من در اميرآباد در جشن مبعث دانشگاه تهران داشتم و در مكتب تشيع چاپ شد ، يك هسته تحقيقاتي به وجود آورديم كه قرار شد پيرامون حكومت در اسلام تحقيق ومطالعه بكند عده اي از فضلا دعوت شدند واين تحقيق آغاز شد ، خوب هم جلومي رفت در سال 1341 ، مبارزات جدي بارهبري امام خميني وهمكاري روحانيت آغاز شد واوج گرفت در اين مبارزات ودر جلسات تصميم گيري ،در حد خودم نقشي برعهده داشتم وبعد در 1342 بود كه فشار ساواك مانع اقامت من درقم شد وبه تهران‌ آمدم .

تا پايان سال 1342 در تهران بودم وابتداي سال 1344 به دعوت مراجع تقليد ، براي امامت مسجد هامبورگ به‌آلمان رفتم مركز اسلامي هامبورگ را بعدها به وجود آورديم تاسال 1349 در آلمان فعاليت داشتم در آنجا اتحاديه انجمنهاي اسلامي دانشجويان فارسي زبان را به وجود آورديم ، مسجد را رونق داديم وفعال كرديم سال 1349 من به حكم ضرورتهايي كه از نظر خانوادگي پيش آمده بود ناچار شدم به ايران بيايم وچون ميدانستم كه ايران آمدن با جلوگيري از بازگشتم همراه خواهد بود، مقدماتي فراهم كرده بودم كه اگر مانع بازگشت من شدند مسجد خالي نماند آمدم وهمين طورهم شد ، به طور كلي ممنوع الخروج شدم وبنابراين در ايران ماندم اين فشرده اي از سر گذشت من است از سال 49 تا حالا كه سال 59 است.