بیشترلیست موضوعات آغاز فعاليت در قم ورود به تهران برنامه ريزي براي سازماندهي حوزه روايتي ديگر به روايت مادر خاندان بهشتي دوران كودكي تاجواني باغبان گلهاي عشق خصايل فردي فضايل اخلاقي ومعنوي جامعيت در شخصيت در عرصه پرستش منظومه متعالي حبيب ومحبوب دوران مبارزه دوران اقامت در آلمان غربت ، مظلوميت و رنج نظرها وديدگاهها آخرين روزها و لحظه ها ضميمه توضیحاتافزودن یادداشت جدید
بيش از پنج سال آنجا بودم كه در طي اين پنج سال در سفري به حج مشرف شدم سفري به سوريه ، لبنان وآمدم به تركيه براي بازديد ازفعاليتهاي اسلامي آنجا وتجديد عهد با دوستان مخصوصاً برادر عزيزمان آقاي صدر امام موسي صدر واميدوارم هر كجا كه هست مورد رحمت خداوندباشد وانشاءالله به آغوش جامعه تان بازگردد وسفري هم به عراق آمدم وبه خدمت امام رفتم در سال 1348 وبه هر حال كارهاي آنجا سر وسامان گرفت ودر سال 1349 به ايران براي يك مسافرت آمدم اما مطمئن بودم كه با اين آمدن امكان بازگشتم كم است، ضرورتهايي ايجاب ميكرد از نظر ضرورتهاي شخصي كه حتماً سفري به ايران بيايم به ايران آمدم وهمان طور كه پيش بيني ميكردم مانع بازگشت من ميشدند در اينجا مدتي كارها آزادداشتم كه باز مجدداً قرار شد كار برنامه ريزي وتهيه كتابها را دنبال كنيم واين كار رادنبال كرديم وهمچنين فعاليتهاي علمي را درقم ودرباره مدرسه حقاني، فعاليتهاي تحقيقاتي گسترده اي را با همكاري آقاي مهدوي كني وآقاي موسوي اردبيلي ومرحوم مفتح وعده اي ديگر از دوستان شروع كرديم بعد مسئله تشكيل روحانيت مبارز وهمكاري با مبارزات بخشي ازوقت ما را گرفت تا اينكه در سال 1355 هسته هايي براي كارهاي تشكيلاتي به وجود آورديم ودر سال 1356ـ 1357 روحانيت مبارز شكل گرفت ودرهمان سالهادر صدد ايجاد تشكيلات گسترده مخفي يا نيمه مخفي ونيمه علني به عنوان يك حزب ويك تشكيلات سياسي بوديم ودر اين فعاليتها دوستان مختلف هميشه باهم بوديم .در سال 56 كه مسائل مبارزاتي اوج گرفت همه نيروها را متمركز كرديم دراين بخش وبحمدالله با شركت فعال همه برادران روحاني در راهپيماييها مبارزات به پيروزي رسيد البته اين را باز فراموش كردم بگويم از سال 50 من يك جلسه تفسير قرآني را آغاز كردم كه روزهاي شنبه به عنوان مكتب قرآن ، مركزي بود براي تجمع عده اي از جوانان فعال از برادرها وخواهرها ، در اين اواخر حدود 400 الي 500 نفر شركت ميكردند كلاس سازنده اي بود در سال 54 به مناسبت جريانهاي اين جلسه وفعاليتهاي ديگر كه با خارج داشتيم ، ساواك، مرا دستگير كرد چند روزي دركميته مركزي بودم كه بعد با كارها يي كه قبلاً كرده بوديم كه برگهاي زياد به دست دشمن نيفتد ، توانستيم از دست آنها خلاص شويم البته قبلاً مكررساواك مرا خواسته بود قبل از مسافرتم وبعد از مسافرتم ،ولي در آن نوبتها بازداشتها موقت وچند ساعته بود اين بار چند روز در كميته بودم وآزاد شدم ، ديگر آن جلسه تفسير را نتوانستيم ادامه بدهيم تادر سال 57 بار ديگر به مناسبت فعاليت ونقشي كه در اين برنامه هاي مبارزاتي وراهپيماييها داشتيم در عاشورا چند روزي مرادستگير كردند وبه اوين وبعد به كميته بردند وباز آزاد شدم وبه فعاليتها ادامه دادم تا سفر امام به پاريس .بعد از رفتن امام به پاريس چند روزي به خدمت ايشان رفتيم هسته شوراي انقلاب تشكيل شد با نظرهاي ارشادي كه امام داشتند ودستوري كه ايشان دادند شوراي انقلاب اول هسته اصلي اش مركب بود از آقاي مطهري وآقاي هاشمي رفسنجاني وآقاي موسوي اردبيلي وآقاي باهنر وبنده ، بعدها آقاي مهدوي كني اضافه شدند بعد آقاي خامنه اي ومرحوم آيت الله طالقاني وآقاي مهندس بازرگان ودكتر يدالله سحابي و عده ديگر آنها هم اضافه شد ند تا باز گشت امام به ايران ، فكر ميكنم كه ديگراز بازگشت امام به اين طرف ، فراوان در نوشته ها گفته شده كه ديگر حاجتي نباشد كه درباره اش صحبت كنيم .و اما خانواده ما سه فرزند داشت من ودوخواهرهستيم وهم اكنون دوخواهرم هستند ولي پدرم در سال 1341 به رحمت ايزدي پيوست ومادرم هنوز در قيد حيات است مرگ پدرم در زندگي ما جز يك تأثير عاطفي ويك مقدار بار مسئوليت مادر وخواهر تأثير ديگري نداشت ، تأثير شكننده اي نداشت ، البته از نظر عاطفي بسيار ناراحت شدم ولي چنان نبود كه در شيوه زندگي من تأثير بگذارد وآن موقع من ازدواج كرده وداراي فرزند هم بودم .در ارديبهشت سال1331 بايكي از بستگانم ازدواج كردم اوهم از يك خانواده روحاني است وثمره ازدواجمان تا امروز ،29 سال زندگي مشترك باسختي ها وآسايش ها وتلخي ها وشادي ها چون همسر من همه جا همراه من بوده ، در خارج همين طور ، در اينجا همين طور ، چهار فرزند، دوپسر ودو دختر است .
روايتي ديگر
خانواده من خانواده روحانيت است چه در شاخه پدري وچه در شاخه مادري پدرم هم يك روحاني بود با وارستگي ها ي خاص خودش وكوشش داشت مردم را ارشاد بكند امام جماعت بود ودر مسجد وعظ ميكرد ، علاوه بر اين مراجعات مردم به او در منزل زياد بودو در اين مراجعات هم ميكوشيد كه باز مردم را با اخلاق ووظايف اسلامي آشنا كند خوب يادم مي آيد كه در هر مناسبتي وظيفه خودش ميدانست آيه يا حديثي براي مراجعين بخواند ومعني كند وتوضيح بدهد در شهر اصفهان در مسجد محله لنبان كه مابود ويك مسجد ديگر ، مسجد مستهلك ، اقامه جماعت ميكرد در دو سه روستا هم براي اقامه جماعت ميرفت خصوصاً به طور منظم به يكي از روستاهاي نزديك شهر به نام حسين آباد ، كه حالا جزو شهر شده ، ميرفت وبا روستاييان وكارگران زياد معاشرت داشت و آنها هم به خانه ما آمد ورفت زيادي داشتند در دوره جواني به روستاي حسن آباد در پنجاه كيلومتري اصفهان ميرفت كه آنجا بيشتر مردم چوپان وروستاييان خيلي ساده اي بودند سالي يكي دو بار ايشان به آنجا ميرفت واين روستاييها هم به منزل ما مي آمدند ومن از اين روستاييان ، ازخواسته ها ونيازها يشان ، از خصلتها ومردانگي هايشان واز صفاي آنها خاطره ها دارم ايشان در سال 1341 در هفتاد ويك سالگي به رحمت ايزدي پيوست .در سال 1311، در چهار سالگي ، تحصيلات خودرا در خانه شروع كردم وچند سالي در خانه درس مي خواندم، بعد به دبستان رفتم در سال دوم متوسطه ، در دبيرستان سعدي اصفهان بودم كه به تحصيلات علوم اسلامي علاقه مند شدم در شهريور 1321 ، به جاي ثبت نام در كلاس سوم دبيرستان ، تحت تأثير جاذبه هاي خاصي كه تحصيلات علوم اسلامي برايم داشت از ادامه تحصيل در دبيرستان منصرف شدم وبراي تحصيل علوم اسلامي به مدرسه صدر در اصفهان رفتم بنابراين تحصيلات علوم اسلامي من در تابستان سال1321 دراصفهان آغاز شد وتا سال 1325 دراصفهان به تحصيل ادبيات عرب ، فقه واصول ، منطق واوايل فلسفه مشغول بودم در مدت اين چهار سال مقدمات وسطح را به پايان رساندم اواخر سطح ، در شهريور سال 1325 ، به قم آمدم .درقم در مدرسه حجتيه اقامت كردم وتا فروردين 1326 ، به تكميل تحصيل سطح ،مكاسب وكفايه مشغول بودم درس مرحوم آيت الله داماد ، اردكاني يزدي واساتيد ديگرميرفتم از فروردين 1326 درس خارج رادر حضور مرحوم آيت الله داماد آغاز كردم ودردرس امام خميني ومرحوم آيت الله بروجردي هم حاضر ميشدم علاوه براين مدت كوتاهي به درس مرحوم آيت الله حجت ومرحوم آيت الله سيد محمد تقي خوانساري ميرفتم در سال 1329 به نظرم رسيد كه تحصيلات دانشگاهي هم داشته باشم ودراين فاصله همراه بااين تحصيلات در دانشكده الهيات هم شركت كردم وداوطلبانه در امتحان ديپلم شش ادبي شركت كردم وتا ليسانس ادامه دادم سال تحصيلي 30ـ1329 كه مقارن با سال سوم دانشگاه بود ،به تهران آمدم در دوره دبيرستان با زبان فرانسه آشنا شدم ، در دبيرستان سعدي دو سال فرانسه خوانده بودم بعد به يادگيري زبان انگليسي علاقه مند شدم ودر اصفهان يك دوره كتاب ريدر مطالعه كردم اما تهران كه آمدم تصميم گرفتم با يك معلم خارجي هم ارتباط داشته باشم كه از نظر آهنگ وتلفظ قويتر باشد بنابراين به يك كلاس زبان فشرده انگليسي رفتم .